سادگـــــــــــی...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 17 دی 1391 |

کیف مدرسه را گوشه ای پرت کردو به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود، رفت...

چند سکه بیشتر نداشت...با این حال آن ها را برداشت وراهی شد...

وارد مغازه شد با ذوق گفت :

_ببخشید یه کمربند می خواستم . آخه فردا تولد بابامه.

_به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ،

پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .

فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه...


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 17 دی 1391 |

                               استاد سر کلاس گفت کسی خدا رو دیده؟ همه گفتند :  نه  !! 

                               استاد گفت کسی صدای خدا را شنیده ؟ همه گفتند : نـــــه  !! 

                                استاد گفت کسی خدا را لمس کرده؟ همه گفتند : نــــــــــه!!

                                          
                                                      استاد گفت:پس خدا وجود نداره!!!

                                                                         

                                                  یکی از دانشجویان بلند شد و گفت :

                                       کسی عقل استاد را دیده ؟ همه گفتند :  نـــــه  !!

                              کسی صدای عقل استاد را شنیده ؟ همه گفتند : نــــــــه !!!

                           کسی عقل استاد را لمس کرده ؟ همه گفتند :  نــــــــــــــــه !!!

 

                                               دانشجو گفت:پس استاد عقل نداره!!!                     

                                       

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 25 آذر 1391 |

http://www.kocholo.org/img/images/f4b0xhsibjdy86tqztir.jpg

 
قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شویم و زود چتری از جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم. قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های مصنوعی، دندان های مصنوعی، خنده های مصنوعی، آواز‌های مصنوعی، دغدغه های مصنوعی...
هر چه فكر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا اثبات کنیم موجود بهتری هستیم، این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم نشان دادن برای چیست؟

 

قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا به دست بر روی زمین خدا راه برویم، بعید می دانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها و مدرک های ما رد بشود. باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود. یک کاوه لازم است که آهنگری کند که درفش داشته باشد که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.

 

قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی طبقه برویم بالا، قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی روی زمین وجود داشته باشد، بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده آدم های ماسیده در هیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...
تا به حال بیل زده‌اید؟ باغچه هرس کرده‌اید؟ آلبالو و انار چیده‌اید؟ کلاً خسته از یک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟ آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست. این چشم ها برای نور مهتاب یا نور ستارگان کویر،‌ برای دیدن رنگ زرد گل آفتابگردان برای خیره شدن به جاریِ آب شاید، اما برای ساعت پشت ساعت، روز پشت روز، شب پشت شب خیره ماندن به نور مهتابی مانیتورها آفریده نشده‌اند.

 

قرار نبوده خروس ها دیگر به هیچ کار نیایند و ساعت های دیجیتال به ‌جایشان صبح خوانی کنند. آواز جیرجیرک های شب نشین حکمتی داشته حتماً، که شاید لالایی طبیعت باشد برای به خواب رفتن‌ ما تا قرص خواب‌ لازم نشویم و این طور شب تا صبح پرپر زدن اپیدمی نشود.

 

من فکر می‌کنم قرار نبوده کار کردن، جز بر طرف کردن غم نان، بشود همه دار و ندار زندگی مان، همه دغدغه‌زنده بودن مان. قرار نبوده کنار هم بودن و زاد و ولد کردن، این همه قانون مدنی عجیب و غریب و دادگاه و مهر و حضانت و نفقه و زندان و گروکشی و ضعف اعصاب داشته باشد.

 

قرار نبوده این طور از آسمان دور باشیم و سی‌ سال بگذرد از عمر‌مان و یک شب هم زیر طاق ستاره ها نخوابیده باشیم. قرار نبوده کرِم ضد آفتاب بسازیم تا بر علیه خورشید عالم تاب و گرما و محبتش، زره بگیریم و جنگ کنیم. قرار نبوده چهل سال از زندگی رد کنیم اما کف پایمان یک بار هم بی واسطه کفش لاستیکی یا چرمی یک مسافت صد متری را با زمین معاشرت نکرده باشد.

 
قرار نبوده من از اینجا و شما از آنجا، صورتک زرد به نشانه سفت بغل کردن و بوسیدن و دوست داشتن برای هم بفرستیم...

 
چیز زیادی از زندگی نمی‌دانم، اما همین قدر می‌دانم که این ‌همه قرار نبوده ای که برخلافشان اتفاق افتاده، همگی مان را آشفته‌ و سردرگم کرده...

آنقدر که فقط می‌دانیم خوب نیستیم، از هیچ چیز راضی نیستیم، اما سر در نمی‌آوریم چرا

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 17 آذر 1398 |

 کلیک کنید و آمار خودتونو ببرین بالا...آمارگیر وبلاگتونو منفجر کنین

 کلیک کنید و آمار خودتونو ببرین بالا...آمارگیر وبلاگتونو منفجر کنین

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 12 آذر 1386 |
عکس فیلم موزیک دانلود پیامک همه چی یه جای باحال واسه آدمای باحال
برچسب‌ها: جایزهتبلیغنفیسامارآمارایمیلای پیآی پیتلفنموضوعقرعه کشی2012بازدیدکنندهبازدیدخبرمهمیه جای باحالیهجایباحالثبت ناماهنگآهنگموزیکفیلمویدیوویدئوپیامکاس ام اسعکسمشهورثبتنامثبت ناماهنگآهنگاموزشآموزشعکسعضویتسوالنماباحالدانلودآندرویدآندروئیدپیشوازآواهمراه اولهمراهایرانسلحریم سلطانعمر گل لالهسریال عمر گل لالهخلاصه سریال حریم سلطانسریال حریم سلطانحريم سلطانخلاصه سریال عمر گل لالهفیلم حریم سلطانسريال حريم سلطانداستان سریال حریم سلطانداستان حریم سلطانسریال عمارت سرابعمارت سرابسريال عمر گل لالهقسمت آخر سریال عمر گل لالهخلاصه سريال حريم سلطانخلاصه داستان حریم سلطانآخر سریال عمر گل لالهخلاصه حریم سلطانپایان سریال عمر گل لالهسریال از بوسه تا عشقخلاصه سریال عمارت سرابقسمت اخر عمر گل لالهداستان فیلم حریم سلطاناز بوسه تا عشقخلاصه فیلم حریم سلطانسریال عشق و جزاسریال انتخاب آخرفيلم حريم سلطانخلاصه عمر گل لالهخلاصه داستان سریال حریم سلطانبرترین عشقداستان حريم سلطاناخر سریال عمر گل لالهمریم اوزرلیقسمت آخر عمر گل لالهخلاصه سريال عمر گل لالهقسمت اخر سریال عمر گل لالهعمرگل لالهبیوگرافی نازانفیلم عمر گل لالهسریال عشق و ترسبه دنبال رویاهابیوگرافی خرم در حریم سلطانmozhganfilmعمر گل لاله قسمت آخرخلاصه سریال روح الناحریم سلطان فصل دومداستان سلطان سلیمانسریال روح النابیوگرافی گلی در عمارت سراببیوگرافی خرم سلطانسریال برترین عشقبیوگرافی لاله در عمر گل لالهخلاصه سریال عشق و جزاروح الناسریال به دنبال رویاهاسريال عمارت سراببیوگرافی ابراهیم در حریم سلطانداستان سريال حريم سلطانخلاصه قسمت آخر عمر گل لالهداستان سریال عمر گل لالهخلاصه فیلم عمر گل لالهسریال صحراسریال سلطان سلیمانعمر گل لاله قسمت اخرخلاصه داستان حريم سلطانبیوگرافی چناراوکان یالابیکدرباره سریال حریم سلطانخلاصه حريم سلطانابراهیم در حریم سلطانخدیجه سلطانپايان سريال عمر گل لالهقسمت آخر سريال عمر گل لالهآخر داستان حریم سلطانداستان عمر گل لالهخلاصه عمارت سرابآخر فیلم عمر گل لالهابراهیم حریم سلطانفصل دوم سریال حریم سلطانبیوگرافی مریم اوزرلیداستان فيلم حريم سلطانخلاصه سریال عمرگل لالهآخر سريال عمر گل لالهعکس های سریال عمر گل لالهبیوگرافی لاله عمر گل لالهسریال انتخاب اخرسریال گل لالهخرم سلطانبیوگرافی شاهنوربیوگرافی بازیگران عمر گل لالهزمان پخش سریال حریم سلطانلاله در عمر گل لالهخلاصه قسمت اخر عمر گل لالهانتخاب آخرفصل دوم حریم سلطانخلاصه ی سریال حریم سلطانجیدا عشق و جزا
نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 7 آذر 1386 |

 


 

ــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

 

 

 

 

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت تمامی کاربران محترم وارجمند اینترنت...ایشالا که نماز و روزه هاتون قبول باشه...میخواستم ازتون بخوام که اگه میخواین خبر داشته باشین که ما کی آپدیت میشیم تو خبرنامه عضو بشین...کاکردشم آسونه...فقط لازمه یه ایمیل از خودتونو قسمت خبر نامه بدین و بعدم اون رمز پایینشو بنویسین و عضویت در خبرنامرو بزنین...به راحتی عضو میشین...اگه دوس داشتین بیشتر با ما در ارتباط باشین قسمت عضویت در وبلاگ و قسمت ثبت نام رو کلیک کنین...پایین صفحه ای که باز میشه مشخصاتتونو بنویسین و بعد از عضویت هم میتونین تمام مطالب مارو ببینین و هم میتونین اگه مطلب قشنگی داشتین واسه ما بفرستین و ما با اسم خودتون توی وبلاگمون بزاریم...

 

 

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

سلام همه بچه های گل...هرکدومتون مطلب قشنگی چیزی داشتین یا واسم ایمیل کنین یا تو نظرات بزارین تا با اسم خودتون تو وبلاگ بزارم...خوشحال میشم همکاری کنین...یا علی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

آخرین مطالب پست شده
√ افسانـــ ـه
√ نفرین
√ شکارچی
√ فقط محض خنده
√ لیست جدید ممنوع​ التصویر​ شده های ایران! (فقط بخند)
√ 14 روش کارامد برای خوشمزه کردن غذا!!!!
√ دکتر ناشی
√ عشق واقعی
√ سادگـــــــــــی...
√ چند نکته ی مهم
√ خدا وجود نداره!؟!!
√ پ ن پ های باحال تصویری
√ پیرمرد زبل!!!!!!!!!
√ چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت؟
√ به راستی راز دوستی در چیست ؟
√ داستانک زیبا و آموزنده شهسوار
√ داستانک زیبا و آموزنده از کوروش کبیر
√ من باور دارم …
√ به سلامتی همه پدرها
√ چکیده ای از کتاب این کارو نکن این کاروبکن