افسانـــ ـه

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | سه شنبه 19 دی 1391 |

بی نگاهِ عشــ ـق مجنـ ـون نيز ليلايـ ـي نداشت
بـ ـي مقـ ـدس مريمـ ـي دنيا مسيحايي نداشت

بــ ـي تو اي شـ ـوق غزل‌آلوده‌يِ شبهـ ـ ـاي مـن
لحظه‌اي حتـ ـ ي دلم با مـ ـن هم‌آوايـ ـي نداشت

آنقدر خوبـ ـي كه در چشمان تو گـ ـ م مي‌شـ ـوم
كاش چشمـ ـان تو هم اينقـ ـدر زيبايـ ـي نداشت!

اين منـ ـم پنهانتريـ ـن افسانـ ـه‌يِ شبهـ ـاي تـ ـ ـو
آنكـ ــه در مهتـ ـاب باران شوقِ پيدايـ ـ ـي نداشت

در گريـ ــز از خلوت شبهـ ـ ـايِ بـ ـ ـي‌پايان خـــ ـود
بــي تو اما خوابِ چشمـ ـم هيچ لالايــ ـي نداشت

خواستـ ـم تا حــ ـرف خود را با غــ ـزل معنـا كنـــ ـم
زيــ ـر بارانِ نگــ ـاهت شعــ ـر معنايـــ ـي نـ ـداشت

پشت دريـ ـاهــ ـا اگر هــ ـم بود شهري هالـ
ـــه بود
قايقــ ـي مي‌ساختم آنجــ ـا كه دريايــ ـي نـ ـداشت

پشت پا مــ ـي‌زد ولـ ـي هرگـــ ـز نپرسيدم چــــــ ـرا
در پـــــ ـس ناكاميــ ــم تقديـــ ـر جاپايـــــ ـي نداشت

شعـــــ ـرهايم مي‌نوشتم دستهايــ ـم خستــ ــه بود
در شب باراني‌ات يك قطـ ـــ ـره خوانايــ ـي نداشت

ماه شب هم خويش مــ ـي‌آراست با تصويـ ـ رِ ابــ ـر
صورت مهتابــ ـي‌ات هرگــــ ـز خـ ـودآرايـ ـي نداشت

حرفهـــ ـاي رفتنت اينقــــ ـدر پنهانـــــــــ ـ ـ ـي نـ ــبود
يا اگــر هم بود ، حرفـ ـ ـي از نمي آيــ ـ ـ ـي نداشت

عشــ ـ ـق اگر ديــ ـروز روز از روز‌گــ ــارم محــ ـ ـو بود
در پـــ ـ ـ ـسِ امروز‌ها دیـــــ ـروز، فردايــ ـــي نداشت

بي تواما صـــ ـورت ايـ ـن عشـ ـق زيبايــ ـ ـي نداشت
چشمهايت بس كــ ــه زيبــ ـ ـا بود زيبايـ ـ ـ ـي نداشت

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | سه شنبه 19 دی 1391 |
بی‌ بی‌ سی چندی پیش در یک گزارش از آلیس در سرزمین عجایب رمزگشایی کرده و نوشته در این رمان مصرف مواد مخدر را ترویج شده و آلیس در موقعیت های مختلف از مواد استفاده کرده و ... استدلال هم این بوده که در زمان نگارش رمان، تریاک، ممنوع نبوده است.
حالا ما چهره واقعی شخصیتهای کارتونی به ظاهر دلربا و دوست‌ داشتنی اما در باطن کثیف و بد طینت و زشت سیرت را برای شما کاربران محترم میکنیم. بر این اساس تمامی این شخصیت ها تا اطلاع ثانوی ممنوع التصویر هستند بجز نمایش در شبکه ورزش و رادیو پیام!

 

شخصیت کارتونی

جرم

توضیحات

هاچ زنبور عسل

کلاهبردار

نامبرده با مظلوم​نمایی و به بهانه پیداکردن مادرش، سال​ها ملت را تیغ می​زده است. او و مادرش هم اکنون تحت تعقیب هستند.

لوک خوش شانس

قاچاق اسلحه

-

شنل قرمزی

اغواگر خیابانی

وی علاوه بر فریب پسران پولدار صاحب پورشه در نقاظ شمال شهر، با جین شارپ هم رابطه داشته است.

پت و مت

جاسوس هسته‌ای و عامل هرمی

ضمن ایجاد شبکه های جاسوسی فوق پیشرفته در کشورهای در حال توسعه، با راهاندازی شرکتهای هرمی پول هنگفتی به جیب زدهاند و در حال حاضر مفقود هستند.

الفی اتکینز

اعتیاد به شیشه و خودکشی

نامبرده به علت اعتیاد شدید پدر و نبودن سایه مهربان مادر بر سرش، به منجلاب مواد فرو رفت و بعد از سه بار خودسوزی، بالاخره دستگیر شد.

پت پستچی

دختر بدبخت​کن

نامبرده در حال حاضر از از کلیه پست​های دولتی منفصل شده و به علت شکایت 32 زن و 11 پیرزن به خاطر سوء استفاده، در زندان آب خنک می​خورد.

دکتر ارنست

جاعل

وی که دیپلم ردی است با جعل مدرک دکترا، سالها به طبابت پرداخت و بیماران زیادی را به کام مرگ فرستاد و پس از فرار به جزیره، هرگز به دام نیافتاد.

نیک و نیکو

تیم زورگیر

این دو شرور بد سابقه با ظاهری فریبنده، اقدام به زورگیری از دختران جوان می​کردند و اکنون تحت تعقیب اینترپل هستند.

سند باد

جاسوس ام آی سیکس

بیش از 11 سال با تغییر چهره و سفر به مناطق مختلف در خدمت دستگاه​های جاسوسی بود و هنوز هم هست. البته شیلا همدست و مخبر اطلاعات او در یک حادثه رانندگی جان باخت.

چوبین

انرژی درمانی

وی با برگزاری دوره​های انرژی درمانی، بیش از 40 زن و مرد را مورد سوء استفاده قرار داد و دست آخر غیب شد.

جودی آبوت

وبلاگ نویس

با انتشار مطالب خلاف واقعیت و ایجاد سیاه​نمایی، کار دست خودش داد.

شیپور چی

مواد فروش

عضو ارشد باند مخوف سیا سگدست و دارای سابقه 6بار بازداشت به جرم تولید و توزیع مواد مخدر تریاک. او اکنون متواری است.

ایی​کیو سان

کف بین

انجام اعمال خارق العاده و اغفال جوانان بویژه افراد کچل. شیوه او کف بینی از طریق مشاهده آینده در کف کله کچلان بوده است.

پرین

تشویش اذهان عمومی

او از معروف ترین چهره​های جنبش فمینیست است که با سفر به نقاط مختلف، به تشویش اذهان عمومی پرداخته و با فال قهوه، خانواده​های زیادی را متلاشی کرده است. نامبرده اکنون به جزیره ناشناخته تبعید شده است.

شازده کوچولو

رمال

او علاوه بر اغفال دختران جوان با جریان انحرافی نیز روابط پنهانی داشته است که به دلیل مسافرت به مریخ پرونده او مفتوح است.

دختری به نام نل

طراح سایت​های مستهجن

از فعالان سایبری و طراح سایت​های مستهجن در قالب همسریابی اینترنتی.

مارکوپولو

مفسد فی الارض

با ول گردی و ایجاد فساد بویژه از طریق عشوه​گری، خانواده​های زیادی را به خاک سیاه نشاند.

دختر کبریت فروش

جرم سیاسی

جزئیات پرونده او به دلیل کامل نشدن مراحل بازپرسی غیر قابل انتشار است.

ملوان زبل

قاچاقچی سوخت

با استفاده از کارت سوخت تاکسی​ها، بنزین ایرانی را به امارات ترانزیت می​کرده است.

گوش مروارید

پول شویی

با تاسیس یک شرکت صوری و دلالی دلار و ارز، اقدام به پولشویی می​کرده که به خاطر نبود مدارک محکمه پسند، هنوز صاف صاف می​گردد و به ریش ما می​خندد.

لوله پاک کن

نصاب ماهواره

در هیبت پاک​کردن لوله​های بخاری، زیر قیمت دیش نصب می​کرده و یا ماهواره​های خراب شده در عملیات​ضربتی را تعمیر می​کرده است.نامبرده در یکی از شیفت شب​های کاری​اش، سقوط کرد و سقط شد.

بلفی و لی​لی بیت

باند قاچاق انسان

بیشتر برای کشورهای عربی حاشیه خلیح فارس دختران زیر 20 سال را قاچاق می​کرده​اند.

خاله ریزه

صاحب خانه فساد

-

پدر پسر شجاع

عرفان حلقه

با سوء استفاده از اعتماد همسایه​ها و اهالی محل، مدعی ارتباط با جن و پری بوده و ارتباط کیهانی و طب سوزنی بوده و با تشییل کلوپ اعضای حلقه، مبالغ هنگفتی سوء استفاده کرده و متواری است.

گربه نره

اختلاس

با خرید و فروش صوری سکه، علاوه بر ایجاد التهاب اقتصادی، نظام بانکی را نیز دچار مشکل کرده و بزرگترین اختلاس سکه​ای دنیا را رقم زده است. او به قطب جنوب فرار کرده است.

بارپاپاپا

جنگ نرم

بدون شرح

شرک

اغفال دختران

با جراحی پلاستیک و بوتاکس فراوان، و دارابودن چهره​ای فوق جذاب، به اغفال بیش از 734 دختر از 43 کشور جهان پرداخته است.

آقای تناردیه

فساد مالی

عدم پرداخت مالیات، احتکار، کم فروشی و غش در معامله بویژه ارائه غذای فاسد به مشتریان و خدمات بد به مسافران

پلنگ صورتی

برانداز

طراحی و مشارکت در براندازی های رنگین

سیندرلا

فساد اخلاقی

رقص و آواز در ملاء عام و عامل تصادفات خیابانی. سه بار توسط گشت های ارشاد دستگیر و با تعهد آزاد شده اما در حال حاضر در دارالتادیب زنان، به آموزش موسیقی برای بانوان خلافکار مشغول است.

تن تن

روزنامه نگار

-

گوریل انگوری

ارتباط با شبکه​های ماهواره​ای

ضمن تبلیغ داروهای غیر مجاز با شبکه​های ماهواره​ای نیز ارتباط مشکوک داشته است.

لوسی​میل

هکر

همکاری با آسانژ در پرونده او ثبت شده است.

آن شرلی

کف زن(کیف قاب)

با حضور در اماکن عمومی شلوغ و طرح دوستی کیف و جیب خانم​ها را می​زند. هنوز دستگیر نشده و روزانه بیش از 400هزار تومان درآمد دارد و پاتوقش متروی تهران - کرج عنوان شده.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 16 دی 1391 |

گارسون : چه میل دارید؟ آب میوه؟ سودا؟ شکلات؟ مایلو (شیر شکلات)؟ یا قهوه؟
 مشتری : لطفا یک چای !
گارسون : چای سیلان؟ چای گیاهی؟ چای بوش؟ چای بوش و عسل؟ چای سرد یا چای سبز؟ 
مشتری: سیلان لطفا
گارسون: چه جور میل دارید؟ با شیر یا بدون شیر؟
مشتری: با شیر لطفا
گارسون: شیر؟ پودر شیر یا شیر غلیظ شده؟
مشتری: شیر غلیظ شده لطفا
 گارسون: شیر بز، شیر شتر یا شیر گاو؟
مشتری: لطفا شیر گاو.
 گارسون: شیر گاوهای مناطق قطبی یا شیر گاوهای آفریقایی؟
مشتری: فکر کنم چای بدون شیر بخورم بهتره
 گارسون: با شیرین کننده میل دارید یا با شکر یا با عسل؟
مشتری: با شکر
 گارسون: شکر چغندر قند یا شکر نیشکر؟
مشتری: با شکر نیشکر لطفا
 گارسون: شکر سفید، قهوه ای یا زرد؟
مشتری: لطفا چای را فراموش کنید فقط یک لیوان آب به من بدهید
گارسون: آب معدنی یا آب بدون گاز؟
مشتری: آب معدنی
 گارسون: طعم دار یا بدون طعم؟
مشتری:
ای بمیـــــــــــری الهــــــــی!!
 ترجیح میدم از تشنگی بمیرم فقط به شرط اینکه تو خفه شی و گورتو گم کنی

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | پنج شنبه 14 دی 1391 |

من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟
پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم:
تنهاییت برای من …
غصه هایت برای من …
همه بغضها و اشکهایت برای من ...
بخند برایم بخند...
آنقدر بلند...
تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را…
صدای همیشه خوب بودنت را...
دلم برایت تنگ شده...
آهـــــــــــــای تو ...

 

"دوستت دارم"

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 8 دی 1391 |

نیمکتِ با هم بودنمان تنهاست؛
من، دل نشستن ندارم؛
تو، دلیل نشستن ...!


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 6 دی 1391 |

ز تمــــــــــــــ ـ ـام بودنـ ـ ـی هـــــــ ـ ـا تو یکـــــــــــــــ ـ ـی ازآن مـــــــــــــــــ ـ ـن بـ ـاش

                                            کـــــــــــ ـ ـه بــ ـه غیـــــــــــ ـ ـرباتو بـــــــــ ـ ـودن دلــــــــــــــ ـ ـم آرزو نـــــــــــ ـ ـدارد

              

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | پنج شنبه 30 آذر 1391 |

برای دل من همیشه "تو" خواهی ماند...

حتی اگر مخاطب تمامی نوشته هایم "او" شوند...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | پنج شنبه 30 آذر 1391 |

می دونی بزرگترین درد دنیا چیه؟؟؟

این که بدونی بزرگترین پناهت یه پناه دیگه هم داره...

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 29 آذر 1391 |

نیمکتِ با هم بودنمان تنهاست؛

من، دل نشستن ندارم؛

تو، دلیل نشستن باش ...!


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 29 آذر 1391 |

 

                                                                                  به سـادگي رفـــت... !

                                                          به سادگــــي بخشــــيدم... !

                         حــــالـا مانــــده ام چگونـــــه بــــدون او ... !

 

به ســـــادگي زنــــــدگي کنــــــم ... !

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 24 آذر 1391 |

                                                   آدمک آخـــــ ــر دنیـــــ ـاست بخنــــ ـ ــد

                                                                          آدمک مرگ همیــــــ ـ ـن جاست بخنـــ ـ ــد

                                                   دست خطــــ ـی که تورا عاشــ ـ ـق کرد

                                                                           شوخــــ ـی کاغـــــ ـ ـذی ماست بخنـــ ـ ــد

                                                   آدمک مست نشــــ ـوی گریــ ـه کنـــ ـی

                                                                           کـــــ ـ ـل دنیـــــ ـا سـ ـراب است بخنـــ ـ ــد

                                                   آن خــــ ـ ـدایـ ـی کـ ـه بزرگش خوانــ ـی

                                                                           بــ ـه خـ ـدا مثـ ـل تو تنهـــ ـاست بخنـــ ـ ــد

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | پنج شنبه 23 آذر 1391 |

سهم من از شب یلدا شاید…
قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست...
غم هایم بلند همانند شب یلداست...

!...یلدایت مبارک...!


امشب جایی نری میخوام بشمرمت

جوجو یلدات مبارک


یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست...

شب یلدا مبارک!


                                                   باور به نور و روشنایی است
                                                  که شام تیره ،از دل شب یلدا
                                         جشن مهر و روشنایی به ما هدیه میدهد
                                                       
       یلدایتان مبارک


تو میری و من فقط نگاهت می کنم ، تعجب نکن که چرا گریه نمی کنم ، بی تو یک عمر

فرصت برای گریستن دارم ، اما برای دیدن تو همین یک لحظه باقیست ،

تا یلدایی دیگر انتظارت را خواهم کشید . . .


چند ساعت بیشتر به آخر پاییز نمونده، جوجه هاتو شمردی عایا!؟


روی گل شما به سرخی انار ، شب شما به شیرینی هندوانه ، خندتون مانند پسته و

 عمرتون به بلندی یلدا .

شب یلدا مبارک


هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها
یلدایتان رویایی
روزهایتان پر فروغ
شبهایتان ستاره باران!

 


                   میان دوستان افتاده ای تک / رخت هندونه ،زلفت عین پشمک!
                      برایت می زنم اینک پیامک / شب یلدای تو ای گل! مبارک!


 

یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را

باید جشن گرفت

 یلدایتان مبارک.


                           شب یلدا کنار یار بودی
                                                                 به او دلبسته و بیمار بودی
                            شپش هایش گرفتی از سر شب
                                                                 تو ِ نادان مگر بیکار بودی؟


تنها چند دقیقه ناقابل مى تواند از یک شب عادى، شب یلدا بسازد؛

 ولى با هم بودن است که آن را نیک نام کرده و در تاریخ ماندگار شده است.


شب یلدا عزیزه هندوانه

اگرچه ترش و لیزه هندوانه !

بهایش را چو پرسیدم ز یارو

بگفتا هیس ! جیزّه هندوانه !


فریاد کشیده هر دو جیبم جانسوز / با دیدن نرخ هندوانه دیروز

یلدا تو کمی دیر تر امسال بیا / یارانه برای تو ندادند هنوز !


قیمت پماد سوختگی شب یلدا(چله)خیلی خیلی بالا میره..

  اگه نگرفتی زود تر بخرش

شاید هندوانه ای که گرفتی سفید در بیاد هااا
اون وقت لازمت میشه!!!


 

رفتم شب یلدا به سراغ حافظ / تا حال مرا کند برایم محرز

گفتم که شود بهتر از این احوالم ؟ / دیوان به زبان آمد و گفتا هرگز !


آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!

بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی

بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی

بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی

فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟

جوجه ها را بعدا با هم میشماریم  . . .


با سلام، اگر در صحت و سلامت به سر می برید،

لطفا به این شماره پیامک خالی بفرستید

طرح سر شماری جوجه های آخر پاییز!


آری امشب شب یلدا است.....
شب فال.....
شب عشق.....
شب هندوانه.....
وشب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلدایت مبارک


من بلندای شب یلدا را
تا خود صبح شکیبا بودم
شب شوریده ی بی فردا را
با خیال تو به فردا کردم
چه شبی بود !؟
عجب زجری بود !؟
غم آن شب که شب یلدا بود...


شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی ...
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب...


تو خوبی

تو گلی

عزیزمی

خیلی دوست دارم

زندگی منی

...

اینم از هندونه ی شب یلدا...بذارش تو یخچال خنک شه


                سلامـــــــــــــــــــ دوستــــــای خوبـــــــــــــــــــم

             شب چلتون پرستاره و به یا موندنــــــــــــــی

                   

                                                     

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

گاهی 

 

حس میکنم روی دست خدا مانده ام!!

 

خسته اش کرده ام...

خودش هم نمیداند با من چه کند!!

 

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

دلتنگی...
 
دلتنگي نه با قلم نوشته مي شود،

نه با دکمه های ســــــرد کيبورد ....

دلتنگي را با اشک مي نويسند!!!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

کافیست کسی اسمم را صدا بزند...

بعد از اسمم ویرگول بگذارد..!

کمی مکث کند و بگوید:خوبی؟؟!

آن وقت هیچ نمی گویم ...

فقط از گریه منفجر می شوم!!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

           دیگــر نـه از حــادثــه خبـــرى هسـت...
                               

                             و نــه از اعجــاز چشــم هـــاى آشنــا ...
 

   از دلتنگــى هـــایــم كــه بگــذریــم ،
                

                      تنهـــایــى تنهـــا اتفـــاق ایــن روزهـــاى مــن اسـت!!!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

کجایی ؟؟!

        کجایی ؟؟!

                کجایی ؟؟!

                           کجایی ؟؟!

                                کجایی ؟؟!

 

نذار تنها بمونـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم..!

نمی خوام !!

           نمی خوام !!

                      نمی خوام !!

      از این دوری بخونم...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

در آتش رهایم ، خدا شاهد است !

به غم مبتلایم ، خدا شاهد است !

شب است و دل و بیکسی ، وای من !

به درد آشنایم ، خدا شاهد است !

دگر صبر و تابی ، دگر طاقتی

نمانده برایم ، خدا شاهد است !

دلم میگدازد در آتش ، دریغ !

به غم همنوایم ، خدا شاهد است !

شکسته است آیینه های مرا

غم دیر پایم ، خدا شاهد است !

رسیده است تا نا کجا ، نا کجا

طنین صدایم ، خدا شاهد است !

بگو جان ما را ز غم چاره چیست ؟

اسیر بلایم ، خدا شاهد است !

به شعر غریبم به شبهای غم

ترا میسرایم ، خدا شاهد است !


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

                          تنها نشسته ام...

            چای مینوشم، و بغض می کنم !
                                              

              هیچکس مرا به یاد نمی آورد !
 
      این همه آدم، روی کهکشان به این بزرگی !

                                 و من ...

        
  حتی آرزوی یکی نبودم ...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |


گاهی دلم می خواهد همه چیز تار و خاکستری نباشد ...

سفید باشد... یا حداقل آبی...

گوش هایم را بگیرم و آرام آرام پیش روم...

دلم یک حس سرد می خواهد...

مثل وقتی که سرت را زیر آب می کنی و همه چیز در کندی زمان

و آبی مکان پیش می رود...

آرام آرام...

دلم آرامش می خواهد...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

غروبا میون هفته بر سر قبر یه عاشق
یه جوون میاد میزاره گلای سرخ شقایق
بی صدا میشکنه بغضش روی سنگ قبر دلدار
اشک میریزه از دو چـشمش مثل بارون وقت دیدار
زیر لب با گریه میگه : مهربونم بی وفایی
رفتی و نیستی بدونی چه جگر سوزه جدایی !
آخه من تو رو می خواستم ، اون نجیب خوب و پاک
اون صدای مهربون ، نه سکوت سرد خاک
تویی که نگاه پاکت مرهم زخم دلم بود
دیدنت حتی یه لحظه راه حل مشکلم بود
تو که ریشه کردی بـا من ، توی خاک بیقراری
تو که گفتی با جدایی هیچ میونه ای نداری
پس چرا تنهام گذاشتی توی این فصل سیاهی ؟
تو عزیزترینی اما ، یه رفیق نیمه راهی
داغ رفتنت عزیزم خط کشید رو بودن من
رفتی و دیگه چه فایده ؟ ناله و ضجه و شیون ؟
تو سفر کردی به خورشید ، رفتی اونور دقایق
منو جا گذاشتی اینجا ، با دلی خسته و عاشق
نمیخوام بی تو بمونم ، بی تو زندگی حرومه
تو که پیش من نباشـی ، همه چی برام تمومه
عاشق خـسته و تنها ، سر گذاشت رو خاک نمناک
گفت جگر گوشه ی عشقو ، دادمش دست تو ای خاک !
نزاری تنها بمونه ، همدم چشم سیاش باش
شونه کن موهاشو آروم ، شبا قصه گو براش باش
و غروب با اون غرورش نتونست دووم بیاره
پا کشید از آسمون و جاشو داد به یک ستاره
اون جوون داغ دیده ، با دلی شکسته از غم
بوسه زد رو خاک یار و دور شد آهسته و کم کم
ولی چند قدم که دور شد دوباره گریه رو سر داد
روشو بر گردوند و داد زد : به خدا نمیری از یاد !!!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

بی تو تنها گریه کردم تو شبای بی ستاره

                        انتظــــــار تو کشیدم تا کـــــه برگردی دوبــــــاره

در غروب رفتنت ، لحظه هایم را شکستـم

                        زیــــــر بــــــارون جدایـــی با خیــــال تو نشستم

پشت شیشه روز وشب،دل به بارون میسپارم

                         من برای گریه هام ، چشمه ها رو کم می یارم

انتظـــــــــار با تو بودن منـــو از پا درمیـــــاره
                        

                        ترس از این دارم که بی تو ، تا ابد چشام ببــــاره

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می خوام بگم بی تو میمیرم ..

می خوام بگم تو دنیای منی ..

می خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..

می خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!

می خوام بگم شدی مجنون عشقم

می خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !

می خوام بگم که می خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..

می خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!

می خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه!!

می خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …

می خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …

می خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …

می خوام بگم مثل خرابه های بم خرابتم …

می خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..

می خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!

می خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!

می خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..

می خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …

می خوام بگم هر شب با خیالت می خوابم !!

می خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!

می خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..

می خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!

می خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

در ایـن خــانه ی متــــــــــروکــه ی ویران را کســـی دیگر نمی کوبـــــــــد
کســــی دیگر نمی پرسد چرا تنــــــــهای تنـــــهایـــــــــــــم
و من چون شـمـــــع می ســـــــوزم
و دیگر هیـــــچ چیز از من نــــمی مانـد
و من گریان و نالانــــــــــم
و مــــن تنــــــــهای تنــــــــهایم
درون کلبــه ی خــــامــــــوش خویش اما
کســــی حال من غمـــــگین نمـــــی پرســـد
و من دریای پر اشـــــــــکم که طـــــوفـــــانی به دل دارم
درون سینه پر جوش خویش ، امـــــا
کســــی حال من تنــــــها نمی پرسد
و من چون تــک درخت زرد پاییـــزم
که هر دم با نسیمــــــــی می شود برگی جـــــدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمـــــــی مانـــــــد...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

اتل متل توتوله
این
پسره سوسوله

موهاش همیشه سیخه
نگاش همیشه میخه
 

چت میکنه همیشه
بی مخ زدن؟نمیشه

پول از خودش نداره
باباش رو قال میذاره

دی اند جیشو میپوشه
میشینه بعد یه گوشه

زنگ میزنه به دافشمیبنده هی به نافش

که من دوست میدارم
تاج سرم میذارم

صورت رو کردی میک آپ
بیا بریم کافی شاپ

تو کافی شاپ،می خنده
همش خالی میبنده

بهم میگن خدایی!
چقدر بابا بلائی!

همه رو من حریفم
میذارم توی کیفم

هزارتا داف فدامن
منتظر یه نامن

ولی تویی نگارم
برات برنامه دارم

اگه مشکل نداری
میام به خواستگاری!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

1- اول از همه این که یقه اولین خواستگار رو بچسبید که شاید تنها شتر بخت شما باشه.

2- حتما حتما حتما ناز و لفت و لیس رو بذارید کنار .بهش عمل کنید وگرنه ترشیدنتون پای خودتونه.

3- همیشه در معرض دید باشید، گذشت اون زمان که می‌گفتن من اون دختر نارنج و ترنجم که از آفتاب و از سایه می رنجم.

4- سن ازدواج رو بیارین پایین همون 17 یا 18 خوبه. بالاتر که برین همچین بگی نگی از دهن می‌افتین.

5- تموم دوست پسراتونو تهدید به ازدواج کنید. اگه موندن چه بهتر، نموندن دورشون رو درز بکشید(آویزون نشینااااااا...از من گفتن بود).

6- دعای باز شدن بخت رو دور گردنتون آویزون کنید،خیلی مفیده ها...حتما امتحان کنید. یه وقت کتابشو دور گردنتون آویزون نکنیدا که گردن لطیفتون کج می‌شه بعدشم همون قضیه ترشیدگی و...

7- پسر‌های فامیل بهترین و در دسترس‌ترین طعمه‌ها هستند، رو هوا بقاپیدشون.

8- رو شکل و شمایل ظاهری پسرها زیاد حساسیت به خرج ندید، اینو از من داشتخ باشین(پسرهای خوشگل، هستن دچار مشکل...!)

9- توی اجتماع بر بخورید، با مردم قاطی شید، با ننه صغرا و بی‌بی عذرا نشست و برخاست کنید، همینا هستن که شادوماد می‌سازن واستون.

10- یه کم به خودتون برسید، منظورم آرایش و برداشتن زیر ابرو و ریمل و پودر و سایه و کرم شب و روز و ماسک خیار و فر مژه و خط لب و خط چشم و... نیست. حداقل قیافه یه آدم رو داشته باشید.مثلا موهاتونو شدخ هفته ای یه بار شونه کنین...آرایش پیش کشتون.

11- در پوشش دقت کنید، لباس چسب و کوتاه فقط آدمای بوالهوس رو دورتون جمع می کنه، یه پوشش سنگین و اندکی رنگین با حفظ معیارهای دوماد پسند بهترینه(حالا نمیگم پادر چاقچور کنین و روبنده بزنین فقط سنگین باشن.

12- مهمون که میاد قایم نشید، چای ببرید، پذیرایی کنید، با پسرای مهمونتون خوش و بش کنین و سعی کنید در چشم مامانشون (ترجیحا باباشون) ملوس به نظر بیاین. خلاصه یه چشمه بیاین که بعـــــــله ما هم هستیم.

13- سعی کنین از هر انگشتتون هفت نوع هنر بباره که مامانه بتونه جلوی در و همسایه قر و قمیش بیاد که دخترم قربونش برم اینجوریه و اونجوریه...

14- تا مامانه و باباهه می‌گن دخترمون دیگه وقته عروسیشه مثل لبوی نپخته سرخ نشین و در برید، در حرکات و سکناتتون این نظر رو تایید کنید و دنبالشو بگیرید(خیره سر نباشینا...اونجوری شوهر گیرتون نمیاد).

15- بلاخره اگه خدای نکرده می‌خواین جزو اون یک میلیون و هفت صد هزار دختر بی شوهر نباشید (تازه اگه همه پسرای این مملکت دوماد شن، که نمی شن(زرنگ تر از این حرفان)) هر چی دارید، رو کنید، منظورم اعضا و جوارحتون نیست منظورم کمالات و هنر مندیاتتونه(البته اگه چیزی تو چنته دارین).

16- و اینو بگم که از هیچ دوره زندگیتون به اندازه وقتی که با نامزد محبوبتون زیر سایه درخت توی یه پارک خلوت دارید لذت نخواهید برد، حالا به بعدنش کار ندارم(پس برای رسیدن بهاون لحظه نهایت تلاشتون و بکنین).

17- ...و آخرین توصیه اینکه عوض اینکه توی جریانات عشقی خیابونی و زودگذر غرق بشید و مثل کبک سرتونو زیر برف کنید یه خورده به فکر زندگی آینده‌تون بشید و اینقدر از این دست به اون دست نرید چون کثیف می‌شید، می پکید، حتی مکان داره کپک بزنید...

در آخر باید بگم اگه تونستین مورد مناسبی و تور کنین واسم دعا کنین که این همه راهنماییتون کردم

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

خــــــــــבایـا . . . ! کــآش مـےشــُב جــآے مـَטּ بــآشے تـــآ بــבآنے کـ _ چــه حـسـے בارב . . . وقتــے בلمــ بــراے _ کـسـے مـِثل _ تـــو تــَنـگـــ مےشــوב . . .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

چـرا مـن بـاید دنـبـال تــو بـگـردم...؟ نـمی شـود تـو پـیـدایـم کـنی...؟

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

مُتَنَفِرَمْ اَزْ اِنْسآטּْ هآیےْ کِهـ دیوآرِ بُلَنْدَتْ رآ مےْ بینَنْدْ ، ولےْ بهـ دُنْبآلِ هَمآטּْ آجُرِ لَق دیوآرَتْ هَسْتَنْدْ کِهـ . . . تُو رآ فُروْ بریزَنْدْ . . . تآ تُو رآ اِنْکآرْ کُنَنَدْ . . . وَ اَزْ رُویَتْ رَدْ شَوَنْدْ . .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

عشـقهایـتـ را مثــل کانــال تلوزیوטּ عوض میکنے

و افتخار میکنےڪـﮧ " عشق " برایت اینچیـטּ اَســت!

و مـטּ میخـندمـ به برنـامه هایـی ڪـﮧ هیـچ ڪَدامشــاטּ " ارزش " دیدטּ ندارنـد!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

قـ ـطـــ ــ ــ ــــــعَت می کننـــــ ــد . . . حالـ ـ ـا چه عَلَـــــ ـ ـفِ هَــــ ـرز باشــ ـی. . . چه گُـــ ـل نیـلوفــ ــ ــ ــر !. .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

دل شکستــ ه ام مثـلِ پـدری کــ لبـاس هـای ورزشـی بچــ ه اش بـوی سیگـار میـداد ...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

آنقدر سخت بود تحملش، که آن زخم کهنه سر باز کرد!

ببخش اگر آرامشتان به هم خورد!

چون آرامشم را به هم زدید!!

اما تلافی نبود...

درد دلم بود... خیلی درد داشت...نه؟؟!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 20 آذر 1391 |

هرکس جای من بود ،می بُرید اما من هنوز می دوزم ...

چشم امید به راه ...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 19 آذر 1391 |

جاتو هیچ کس توی قلبم نمی تونه که بگیره

                             هیچ کسی مثل من عاشق نمی مونه تا بمیره

من واسه دیدن چشمات یه عالم ترانه بافتم

                              واسه برگشتن تو من این تــــــرانه رو ساختم

عشقم دیگه برگرد دل داره پیر میشه برگرد

                              جایه تو خالیه پیشم داره دیــر میشه برگرد ...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 19 آذر 1391 |

ديگر از آن همه شيطنت و شلوغي خبري نيست .

اون قدر به خاطر ضربدرهاي جلوي اسمم چوب روزگار را خوردم

كه تبديل شدم به ساكت ترين شاگرد كلاس زندگي!!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 19 آذر 1391 |

ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوی

غذایت را سرد می خوری

ناهار ها نصفه شب 

صبحانه را شام!

لباسهایت دیگر به تو نمی آیند

همه را قیچی می زنی!

ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی

و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!

شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!

تنهائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست …

و من اکنون اینگونه ام ...

و تمام این تنهایی تقصیر توست ...

چرا من را تنها گذاشتی ؟؟!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 19 آذر 1391 |

توکه باشی ...

توکه بیایی ...

در اغوشم که جا بگیری ...

دیگر هیچ چیز دنیا را نمیخواهم ...

دستت را که بگیرم ...

نگاهت را که دنبال کنم ...

موهایت را که ببویم ...

دیگردنیا مال من است ...

وتو وجودمنی ...

تواینده ی منی وامید روزهای سخت من ...

من حتی این روزها به امید ان سالهای دوری زنده ام  که تو بیایی ...

ومرا "مادر" صدابزنی ...

پرنسس کوچک اینده ی من ...

دوستت دارم همان قدر که ماهی ها اب را...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 19 آذر 1391 |

می ترسم... می ترسم تو بیایی  ...

و من به نداشتنت عادت کرده باشم ...

کاش هرگز نرفته بودی ...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 19 آذر 1391 |

منم مجنون دیگر گر تو لیلای دگر هستی

دلی دارم برای عشق ورزیدن اگر هستی

هنوز ای همدم شب های تاریکم چو می خندی

برایم از سام صبحدم هم تازه تر هستی

خیالی یا که خوابی یا که رویایی نمی دانم

تویی که با تمام لحظه هایم هم سفر هستی

چگونه سر نیفشانم من سرگشته ی شیدا

برای تو که در عاشق کشی این گونه سر هستی

چه بیم از روزگار پیر وقتی در دل تنگم

هنوز ای عشق ایام جوانی شعله ور هستی

آخرین مطالب پست شده
√ افسانـــ ـه
√ نفرین
√ شکارچی
√ فقط محض خنده
√ لیست جدید ممنوع​ التصویر​ شده های ایران! (فقط بخند)
√ 14 روش کارامد برای خوشمزه کردن غذا!!!!
√ دکتر ناشی
√ عشق واقعی
√ سادگـــــــــــی...
√ چند نکته ی مهم
√ خدا وجود نداره!؟!!
√ پ ن پ های باحال تصویری
√ پیرمرد زبل!!!!!!!!!
√ چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت؟
√ به راستی راز دوستی در چیست ؟
√ داستانک زیبا و آموزنده شهسوار
√ داستانک زیبا و آموزنده از کوروش کبیر
√ من باور دارم …
√ به سلامتی همه پدرها
√ چکیده ای از کتاب این کارو نکن این کاروبکن