دلنوشته
+سرمایه هردلی حرفهاییست که برای نگفتن دارد
+لبخند بزن!بدون انتظار پاسخی از دنیا بدان روزی دنیا آنقدر شرمنده میشه که به جای پاسخ به هر سازت میرقصه
+ترجیح میدهم با کفشهایم در خیابان راه بروم وبه خدا فکر کنم تا در مسجد بشینم وبه کفشهایم فکر مکنم
+چون گوش شنوایی نیافتم، حرف هایم دلنوشته شد.
+هر کس به طریقی دل ما میشکند بیگانه جدا دوست جدا میشکند بیگانه اگر میشکند دردی نیست از دوست بپرسید که چرا میشکند.
+هر قدرهم که دیر بیایی مهم نیست -لبها چروکیده می شوند -بوسه ها اما یخ نمی کنند
+زندگی قصه ی یخ فروشی است که از او پرسیدند فروختی؟گفت:نخریدند،تمام شد
+ آخرین درجه فساد به کاربردن قوانین برای ظلم است." (ولتر) *
+دستهایی که کمک می کنند از لبهایی که دعا می کنند مقدس ترند.
+فاش می گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
+از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند
+در مقابله با مشکلات سکوت کن شاید خداوند حرفی برای گفتن داشته باشد
نظرات شما عزیزان: