نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | پنج شنبه 29 دی 1390 |

مانده ام سر در گریبان
بی تو در شب های غمگین
بی تو باشد همدم من
یاد پیمان های دیرین
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت
در خزان سینه افسرد
کنون نشسته در نگاهم
تصویر پر غرور چشمت
یک دم نمی رود از یادم
چشمه های پر نور چشمت
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | پنج شنبه 29 دی 1390 |

شبو تموم کن و برو اگه مسافری هنوز

دیگه چشاتو هم زده به گریه های من ندوز

شبو تموم کن و برو جاده به انتظارته

اون ور دنیا یه کسی همیشه بی قرارته

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 28 دی 1390 |

بگذار بگویند خسیسم...

من...

دوستت دارم هایم را...

الکی خرج نمیکنم...

جز برای مهربانی خودت...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |
ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻨﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ،ﻗﻄﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩ.ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺷﺮﻭﻉ ﺣﺮﮐﺖ ﻗﻄﺎﺭ ﭘﺴﺮ25ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺪ.ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﻟﻤﺲ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ ﺩﺭﺧﺖ ﻫﺎ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﭘﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﯿﻦ ﮐﺮﺩ. ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﯼ ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﻮﺩﮎ5ﺳﺎﻟﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ،ﻣﺘﻌﺠﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ.ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ،ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ،ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺮﻫﺎ ﺑﺎ ﻗﻄﺎﺭ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ. ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﺍﻥ ﭼﮑﯿﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺬﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻟﻤﺲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﭘﺪﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ.ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺭﺩ.ﺁﺏ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﭼﮑﯿﺪ. ﺯﻭﺝ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﭘﺴﺮﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺰﺷﮏ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﻣﺮﺩ ﻣﺴﻦ ﮔﻔﺖ:ﻣﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﺍﺯ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﯾﻢ.ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺴﺮﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر

پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |

خانه ای با پنجره طلایی

سر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع خورشید از خواب برمی خواست وتا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود

هم زمان با طلوع خورشید از نردها بالا می رفت تا کمی استراحت کند در دور دست ها خانه ای با پنجرهایی طلایی همواره نظرش را جلب می کرد و با خود فکر می کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد لذت بخش و عالی خواهد بود . با خود می گفت : " اگر آنها قادرند پنجره های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه حتما بسیار عالی خواهد بود . بالاخره یک روز به آنجا می روم و از نزدیک آن را می بینم ".....

یک روز پدر به پسرش گفت به جای او کارها را انجام می دهد و او می تواند در خانه بماند . پسر هم که فرصت را مناسب دید غذایی برداشت و به طرف آن خانه و پنجره های طلایی رهسپار شد .
راه بسیار طولانی تر از آن بود که تصورش را می کرد . بعد از ظهر بود که به آن جا رسید و با نزدیک شدن به خانه متوجه شد که از پنجره های طلایی خبری نیست و در عوض خانه ای رنگ و رو رفته و با نرده های شکسته دید . به سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا در آورد . پسر بچه ای هم سن خودش در را گشود . سوال کرد که آیا او خانه پنجره طلایی را دیده است یا خیر ؟ پسرک پاسخ مثبت داد و او را به سمت ایوان برد . در حالی که آنجا می نشستند نگاهی به عقب انداختند و در انتهای همان مسیری که طی کرده بود و هم زمان با غروب آفتاب , خانه خودشان را دید که با پنجره های طلایی می درخشید.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |

حکایت شیری که عاشق آهو شد

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...

گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه  چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |

سمعک!!!


مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است…

به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو…

« ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »

آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم.

سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:

« عزیزم ، شام چی داریم؟ »

جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:

« عزیزم شام چی داریم؟ »

و همسرش گفت:

« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |

امید

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....

تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»


صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.


مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |
ممنون که نظر دادین

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |

من به اندازه یک آسمان دلم گرفته!

میخواهم گریه کنم

میخواهم فریاد بزنم..

کاش میتوانستم خودم را از خود بیچاره ام بگیرم

کاش میتوانستم نباشم

بمیرم!

کاش میتوانستم خود را از این شب طولانی رویاها برهانم

کاش میتوانستم خاموش شوم

فنا شوم

محو شوم..

من از این روزگار خسته شده ام

از این لحظه هایی که حال مرا نمی فهمند و کند می گذرند بیزارم

من از تمام شایدها و بایدها متنفرم. . .

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

بگو دوستم داری تا بشکنم باز هم این سکوت عاشقانه را ، تا غوغا شود درون قلبم عاشقم ، تا آرام شوم باز هم با شنیدن این کلام عاشقانه ات ….

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


چرا به بیراهه میروم ، دلم گرفته ،
به دنبال آشیانه میروم ، آشیانه من کجاست ،
دل من خسته و تنهاست ، کسی میشوند فریاد مرا ،
نه عزیزم اینجا سرزمین غمهاست.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيدتصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


میپذیرم همه ی تاریکی ها را ، غصه های تلخ دنیا را ،
غمهای ناتمام روزگار را ، اما نمیپذیرم یک لحظه غم بی تو بودن را ...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |
حرفهای آخرت را زدی و رفتی ؟
میگذاشتی  من نیز حرفهایم را برایت بگویم
لحظه ای صبر میکردی تا برای آخرین بار چشمهایت را ببینم ،
حتی اگر شده در خیالم دستهایت را بگیرم
چه راحت شکستی دلم را ، حتی نشنیدی یک کلام از حرفهایم را ،
چه راحت پا گذاشتی بر روی دلم ،حالا من مانده ام و تنهایی و یک دریای غم
چه آسان دلکندی از همه چیز ، نه دیگر بی تو در این دنیا جای من نیست …
به جا ماند خاطره های شیرین در لحظه های با هم بودنمان و همه ی این خاطره ها در یک لحظه بر باد رفت …
فکرش را هم نمیکردم این روز بیاید ، همیشه فکر میکردم فردا دوباره لحظه دیدارمان بیاید…
این روزها خیلی دلم گرفته ، سردرگم و بی قرارم ، حس میکنم آخرین روزهاست و در این لحظه ها حتی میتوانم نفسهایم را بشمارم…
نفسهایی که دیگر در هوای تو نیست ، ثانیه هایی که به یاد تو است و در کنار تو نیست ، لحظه هایی که حتی به خیال تو نیست …
تا قبل از آمدنت ، داشتنت برایم رویا بود ، با همان رویا سر میکردم زندگی ام را ، تا تو آمدی ….
حقیقت شد آن رویای شیرین ، تا تو رفتی ، کابوس شد آن لحظه های شیرین و اینجاست که دیگر حتی رویای تو نیز دلم را خوش نمیکند ، اینجاست که تنها تو را میخواهم نه نبودنت را…
حرف آخرت همین بود؟ خداحافظ؟
صبر میکردی اشکهای روی گونه ام خشک شود و بعد میرفتی ، حتی تو برای آخرین بار هم که شده آرامم نکردی …

گفتی خداحافظ و رفتی ، چقدر تو بی وفا هستی….

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری هفتم www.pichak.net كليك كنيد

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 18 دی 1390 |
آی خدا دلگیرم ازت آی زندگی سیرم ازت
آی زندگی میمیرمو عمرمو میگیرم ازت
این غصه های لعنتی از خنده دورم میکنن
این نفسای بی هدف زنده به گورم میکنن
چه لحضه های خوبیه ثانیه های آخره
فرشته ی مردنه من منو از اینجا میبره
آی خدا دلگیرم ازت آی زندگی سیرم ازت
آی زندگی میمیرمو عمرمو میگیرم ازت
چه اعتراف تلخیه انگار رسیدام ته خط
وقت خلاصی از همه س ای دنیا بیزارم ازت

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |
آیا میدانید: که سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتیمتر نشست میکند ؟

آیا میدانید: ۸۵% گیاهان در اقیانوس ها هستند .

آیا میدانید: استخوان ران انسان قوی تر از بتن هستند .

آیا میدانید: آب گرم از آب سرد سریعتر یخ میبندد .

آیا میدانید: نهنگ نمی تواند به عقب شنا کند .

آیا میدانید: افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند .

آیا میدانید: استرالیا تنها قاره بدون آتشفشان فعال است .

آیا میدانید: آتش معمولا از سربالائی سریعتر حرکت می کند تا در سراشیبی.

آیا میدانید: سنجاقک ها با داشتن ۶ پا نمیتوانند راه بروند .

آیا میدانید: مردم بیشتر از حیوانات در آفریقا کشته میشوند .

آیا میدانید: مینای دندان سخت ترین ماده در بدن شماست.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |
بزودی جوکم میزارم شما بگین چجور جوکایی میخواین؟؟
نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |
برای شاد زیستن
به زندگی بگویید سیب!
100866912263.jpg
همه ما در خانه و خانواده خود شاهد بوده و هستیم كه كودكان همیشه و هر لحظه از خنده برای ابراز شادی خود استفاده می‌كنند. اما به مرور زمان كه بزرگ‌تر می‌شوند گویا این صفت و این خاصیت فوق‌العاده را فراموش می‌كنند. گویا در كودكی، همه ما باور داریم كه زندگی، خود اتفاقی شاد است. به همین دلیل در حالی ‌كه بچه‌ها و كودكان راه‌های زیادی برای نشان دادن شادی و خوشحالی خود دارند اما همگی معمولا از خندیدن برای ابراز این شادی استفاده می‌كنند.

تحقیقات نشان می‌دهد كه تا وقتی كودكیم (تا سنین حدود پیش دبستانی) روزانه 300 مرتبه می‌خندیم ولی وقتی بزرگ‌تر می‌شویم، به عنوان یك بزرگسال تنها روزی 15 دفعه خنده بر لب‌های ما می‌نشیند. كودكان، استاد هنر شاد بودن هستند؛ علت این را هم باید در این نكته جستجو كرد كه از نگاه بچه‌ها، آنها هر چه می‌خواهند دارند و نگران نداشته‌های خود نیز نیستند. آنها وقتی پدر و مادر خود را می‌بینند، شاد می‌شوند و می‌خندند، از دیدن غذای خود خوشحال شده، لبخند می‌زنند و می‌خندند، از بازی كردن با یك توپ كوچك و ساده شاد می‌شوند و باز هم می‌خندند و در یك كلام، آنها در تمام زندگی كودكانه خود شاد هستند.

كاهش خنده

كاهش میزان خنده از كودكی تا بزرگسالی نشان می‌دهد كه ما رشد كرده‌ایم و بزرگ شده‌ایم، ما همه در بزرگسالی نگران چیزهای گوناگون هستیم، و به این دلیل كمتر و كمتر می‌خندیم و دیگر به اندازه یك كودك 2 ساله شاد نیستیم. در كنار مساله نگرانی‌های ما در طول زندگی، سوال‌هایی اساسی هم مطرح هستند؛ مثل این‌كه ما توانایی خندیدن را چه طور از دست می‌دهیم؟ آیا واقعا این توانایی را در طی دوران زندگی و بتدریج از یاد می‌بریم؟ و چه كارهایی باید انجام دهیم تا دوباره بخندیم و شاد باشیم؟

اهل فن معتقدند كه خندیدن عامل مهمی برای شاد بودن در زندگی است؛ پس ارزش آن را دارد كه بیشتر و بیشتر در انجام آن سعی و كوشش كنیم. كودكان با لبخندها و خنده‌های همیشگی خود به ما یاد می‌دهند كه شاد باشیم و از كوچك‌ترین فرصت‌ها برای خندیدن و شاد بودن استفاده كنیم.

همه ما ضرب‌المثل معروف خنده بر هر درد بی‌درمان دواست را شنیده‌ایم و متخصصان هم در مورد مزایا و ارزش‌های مختلف خنده و خندیدن صحبت‌های بسیاری كرده‌اند.

آنها معتقدند حتی اگر در ابتدا حس شادی را نداشته باشیم، خندیدن ما را شاد و با نشاط می‌كند. اما باز هم ما این مساله را جدی نمی‌گیریم و به سادگی از كنارش می‌گذریم.

كاهش میزان خنده در بزرگسالی به این معنی نیست كه ما نمی‌توانیم شادتر باشیم. پس بهترین راه افزودن شادی و نشاط به زندگی و تمرین هنر شاد بودن، اضافه كردن لبخند و خنده به زندگی است. آیا این فوق‌العاده نیست كه با ورود خنده به زندگی شاد شویم؟

خنده شادی آور است؟

خنده هزاران نكته مثبت برای ما به ارمغان می‌آورد. خندیدن راهی برای شاد زیستن است و افراد را بیشتر با یكدیگر مرتبط می‌سازد. خندیدن به دلیل استفاده از ماهیچه‌های صورت، قفسه سینه و شكم برای بدن ورزش و تمرینی ملایم محسوب می‌شود، باعث تنفس عمیق ما شده و ضربان قلب را افزایش می‌دهد و باعث ترشح اندروفین (هورمونی كه باعث ایجاد حس خوب در انسان می‌شود) می‌گردد. خندیدن را گاهی با حسی كه هنگام خوردن یك شكلات خوشمزه به ما دست می‌دهد مقایسه می‌كنند. این به آن معناست كه شما بعد از مدتی خندیدن از ته دل، احساس آرامش، سر زندگی و نشاط خواهید داشت.

اینها حس و حال یك فرد شاد است و وقتی دوباره به موضوعی كه باعث خنده ما شده فكر كنیم هر آن‌چه كه باعث خندیدن ما شده، دوباره ما را خواهد خنداند یا حداقل لبخند خواهیم زد. پس حس خوب ما ادامه پیدا خواهد كرد.

چگونه خنده را به زندگی خود وارد كنیم؟

همه ما می‌توانیم هر روز با خندیدن، شادی را بخشی از زندگی خود كنیم. در ادامه، راه‌های ساده‌ای برای خندیدن بیشتر و شاد بودن ارائه می‌كنیم:

حتما زمان‌هایی را به دیدن فیلم‌ها و برنامه‌های شاد اختصاص دهید؛ این كار باعث افزایش خنده و تبسم شما در طول هفته می‌شود.

با بچه‌های كوچك بازی كنید و شاد باشید. آنها می‌دانند چگونه از هر چیزی لذت ببرند. این مهارت را از آنها بیاموزید.

در زمان‌های بیكاری، بازی‌ها و سرگرمی‌هایی را انتخاب و انجام دهید كه باعث خنده و شادی شما می‌شوند.

حتما بخندید. حتی به صورت ساختگی هم كه شده باید خندید؛ چرا كه این خنده ساختگی در اصل به كمك شما می‌آید و حس شادی را جایگزین غم و اندوه، استرس و نگرانی می‌كند.

باز هم فراموش نكنید كه خنده بخش مهمی از شادی شماست. این خندیدن هر روزه، به اندازه ورزش كردن و خوردن قرص‌های ویتامین برای بدن، روحیه و احساسات شما مفید و ضروری است.

پس همیشه خنده بر لب داشته باشید.

محسن عین آبادی

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |
این وبلاگو به دوستاتونم معرفی کنین لطفا/بچه ها بگین جوک در چه مورد میخواین تا براتون پیدا کنم/نظر یادتون نره
نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

از ترکه می پرسن چرا جورابات یکیش آبیه یکیشم قرمز

ترکه جواب می ده چه می دونم والله ، بدبختی من اینه که

 یه جفت هم همین جوریش رو توی خونه دارم

 

 

به تركه میگن چرا صورتت قرمزه؟ میگه چش خرده! میگن، یعنی‌ چشمت زدن؟ میگه نه،چشه شلوار

 

 به ترکه می گن فهمیدی اسراعیل لبنان زده میگه مگه اسپانیا اول نشد؟؟؟؟

 

 

 یه روز یه تركه تو تاکسی بود جو میگیرتش کرایه راننده رو هم حساب میکنه

 

 ترکه رفته بود زیارت امام رضا . بعد از زیارت دستش را برای احترام

 روی سینه اش گذاشت و عقب عقب آمد بیرون. یه دفعه دید که خورده به یه چیزی .

 نگاه کرد ، دید که یه تابلو است و روش نوشته: تبریز 5 کیلومتر

 

  ترکه تو خواب داره پلی استیشن بازی می کنه تو بازی زنشو می کشه

 می ره مرحله بعد،یهو از خواب

پا می شه میبینه زنش جلوش نشسته،می گه ای داد یادم رفت سیوش کنم 

 قزوینیه تو خواستگاری جواب رد می شنوه، رو کون داداش عروس اسید می پاشه

 

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

 

در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند . . .

کوروش کبیر

.

.

.

درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند

مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند . . .

.

.

.

نصف اشباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم ، احساس می کنیم

و وقتی که باید احساس کنیم ، فکر می کنیم . . .

.

.

.

سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست

بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید . . .

.

.

.

وفادارترین زن ها نه موطلایی ها هستند، نه مو خرمایی ها و نه مو مشکی ها

بلکه مو خاکستری ها هستند!

چارلی چاپلین

.

.

.

همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که ” ای کاش” تکیه کلام پیریت نشود . . .

.

.

.

دنیای بیرحمیست

چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم

چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان . . .

.

.

.

چه داروی تلخی است وفاداری به خائن

صداقت با دروغگو

و مهربانی با سنگدل . . .

 

.

.

.

رابطه ای رو که مرده ، هر ۵ دقیقه ۱ بار نبضشو نگیر

دیگه مرده . . .

.

.

.

مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست، مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن . . .

.

.

.

اگر حق با شماست خشمگین شدن نیازی نیست

و اگر حق با شما نیست ، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید . . .

.

.

.

ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها

اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم

( ریچارد نیکسون )

.

.

.

فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم

امروز، دیروز نیست

و فردا امروز نمی‌شود . . .

.

.

.

یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود

به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست . . .

.

.

.

اگه یه روز حس کردی تویه یه زمان عاشق دونفری دومی انتخاب کن

چون اگه واقعا عاشق اولی بودی به عشق دومی گرفتار نمیشدی !!

.

.

.

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور

و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان . . .

.

.

.

برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است . . .

.

.

.

ﮔﯿﺮﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺍﺳﺖ ، ﺗﻮ ﺷﻤﻊ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻦ

ﺗﻮ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺰﺍﺭﺷﮕﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﯽ

ﺷﻤﻊ ﺑﺎﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﻮﺭﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ

ﺍﯾﻦ همه ی ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ . . .

.

.

.

گاه در زندگی ، موقعیت هایی پیش میآید که انسان

باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد . . .

.

.

.

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد

اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: “مگه کوری؟”

.

.

.

مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی، بدان که زندگی می کنی . . .

.

.

.

هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !

مسئله ، خستگی از اعتماد های شکسته است

.

.

.

برای زنده ماندن دوخورشید لازم است .یکی دراسمان ویکی در قلب . . .

.

.

.

در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا

زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمیماند

امـا آنچه خوب است همیشه زیباست . . .


قربون همتون عزیزان
نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

 

در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند . . .

کوروش کبیر

.

.

.

درصد کمی از انسانها نود سال زندگی می کنند

مابقی یک سال را نود بار تکرار می کنند . . .

.

.

.

نصف اشباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم ، احساس می کنیم

و وقتی که باید احساس کنیم ، فکر می کنیم . . .

.

.

.

سر آخر، چیزی که به حساب می آید تعداد سالهای زندگی شما نیست

بلکه زندگی ای است که در آن سالها کرده اید . . .

.

.

.

وفادارترین زن ها نه موطلایی ها هستند، نه مو خرمایی ها و نه مو مشکی ها

بلکه مو خاکستری ها هستند!

چارلی چاپلین

.

.

.

همیشه در زندگیت جوری زندگی کن که ” ای کاش” تکیه کلام پیریت نشود . . .

.

.

.

دنیای بیرحمیست

چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم

چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان . . .

.

.

.

چه داروی تلخی است وفاداری به خائن

صداقت با دروغگو

و مهربانی با سنگدل . . .

 

.

.

.

رابطه ای رو که مرده ، هر ۵ دقیقه ۱ بار نبضشو نگیر

دیگه مرده . . .

.

.

.

مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست، مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن . . .

.

.

.

اگر حق با شماست خشمگین شدن نیازی نیست

و اگر حق با شما نیست ، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید . . .

.

.

.

ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها

اما هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم

( ریچارد نیکسون )

.

.

.

فریب مشابهت روز و شب‌ها را نخوریم

امروز، دیروز نیست

و فردا امروز نمی‌شود . . .

.

.

.

یادمان باشد که : آن هنگام که از دست دادن عادت می شود

به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست . . .

.

.

.

اگه یه روز حس کردی تویه یه زمان عاشق دونفری دومی انتخاب کن

چون اگه واقعا عاشق اولی بودی به عشق دومی گرفتار نمیشدی !!

.

.

.

زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور

و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان . . .

.

.

.

برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است . . .

.

.

.

ﮔﯿﺮﻡ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺳﯿﺎﻩ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺍﺳﺖ ، ﺗﻮ ﺷﻤﻊ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻦ

ﺗﻮ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺰﺍﺭﺷﮕﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﯽ

ﺷﻤﻊ ﺑﺎﻥ ﮐﻮﭼﮏ ﻧﻮﺭﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ

ﺍﯾﻦ همه ی ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ . . .

.

.

.

گاه در زندگی ، موقعیت هایی پیش میآید که انسان

باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد . . .

.

.

.

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد

اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: “مگه کوری؟”

.

.

.

مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین می کنی، بدان که زندگی می کنی . . .

.

.

.

هیچ انتظاری از کسی ندارم! و این نشان دهنده ی قدرت من نیست !

مسئله ، خستگی از اعتماد های شکسته است

.

.

.

برای زنده ماندن دوخورشید لازم است .یکی دراسمان ویکی در قلب . . .

.

.

.

در جستجوی قلبِ زیبا باش نه صورتِ زیبا

زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمیماند

امـا آنچه خوب است همیشه زیباست . . .


قربون همتون عزیزان
نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

در سال 2009 دنیای بازی های کامپیوتری با اثری به نام Trine روبرو شد. بازی ای که در قسمت عناوین Arcade توانست به موفقیت های زیادی دست پیدا کند. استودیوی بازیسازی Frozenbyte با عرضه این بازی یک شبه راه صد ساله را طی کرد. موفقیت های بازی Trine باعث شد که این استودیو نسخه دوم آن را نیز در دست ساخت قرار دهد. اکنون بازی Trine 2 راهی بازار شده و همانند نسخه اول یک شاهکار به تمام معنا در بین بازی های Arcade به حساب می آید.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

در سال 2011 بازی های بسیار بزرگی راهی بازار شدند که هر کدام از آن ها می توانستند در نوع خود بسیار سخت و چالش برانگیز باشند و بازیکنان را وادار به گریه کنند! افتادن از صخره در Uncharted 3، کور شدن توسط بازیکن خودی در BF3 یا سوختن تا سرحد مرگ در Super Mario 3D Land می توانند از چالش هایی باشند که بازیکنان، امسال با آن ها مواجه شدند. اگر کمی فکر کنید، به این نتیجه می رسید که شما هم با این مشکلات مواجه شده اید که در برخی موارد باعث می شوند شما خود را یک بی عرضه قلمداد کنید. حتی در برخی از این موارد، دوستانتان شما را مسخره هم کرده اند. در این مطلب به معرفی بازی هایی پرداخته ایم که برخی از قسمت های آن ها باعث شده تا تجربه گیمری بسیاری از بازیکنان زیر سوال برود.

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

ماتیاس میلیرین (Matias Myllyrinne) رئیس Remedy می گوید: "ما Alan Wake را ادامه می دهیم. فكر می كنیم كه پتانسیل خیلی زیادی هنوز وجود دارد. این نسخه ادامه دهنده مسیر الن (Alan) است و مسلماً داستان او در این نسخه تمام نمی شود. برای خیلی ها این تازه شروع داستان خواهد بود و فكر می كنیم که این نقطه شروع خیلی خوبی است." Remedy مشغول ساختن Alan Wake's American Nightmare است كه به صورت دیجیتالی عرضه می شود و نزدیك به 5 ساعت طول خواهد كشید. اسکاری هاکینن (Oskari Hakkinen) طراح ارشد بازی می گوید كه این نسخه از داستان، Alan Wake را از جنگل های Pacific Northwest به بیابان های آریزونا می برد.

جو Twin Peaks همچنان باقی است و هنوز هم چراغ قوه در بازی وجود دارد، ولی این الن کسی نیست كه شما قبلاً می شناختید. میلیرین بازی را تركیبی از اكشن بسیار هیجانی با یك ماجراجویی غیرواقعی می داند. این نسخه تركیبی از ماوراء الطبیعه، مسائل علمی-تخیلی، فیلم های عامه پسند و افسانه های محلی است. این یك فیلم آمریكایی كلاسیك است. ساختار بازی هم تغییر كرده است. میلیرین می گوید: "اگر دو یا سه بخش Alan Wake را داستان تشكیل می داد، American Nightmare دو یا سه بخش اكشن و یك بخش داستان دارد." بخش تك نفره بازی در یكی از قسمت های برنامه های ترسناك Night Springs اتفاق می افتد كه در نسخه قبل آن ها را دیده بودیم و الن بعضی از قسمت های آن را نوشته است.

اینبار او با آقای اسکرچ (Mr. Scratch) روبرو است. او نمونه شیطانی الن است و قصد دارد بالاخره آلیس را بكشد. هاکینن یك قسمت از بازی را اجرا می كند كه الن باید به یك رصدخانه برسد. در اینجا یك زن هم به او كمك می كند. بازی بصورت تیراندازی پیش می رود و در بعضی مواقع داستان روایت می شود. الن با اسلحه میخ زنی خود دشمنان را نابود می كند و بعد از آن از Assault Rifle ،Shotgun و Uzi استفاده می كند. وقتی به داخل رصدخانه می رویم، بازی خیلی نفس گیر می شود و اكشن بسیار جذابی در آن پیگیری می شود. یك بخش به نام Fight Till Dawn (تا صبح بجنگ) در American Nightmare وجود دارد كه یك Scoreboard دارد و پر از اسلحه، دشمنان جدید و مضامین بازشدنی زیاد است.

همانطور كه از نام این بخش معلوم است، شما باید تا صبح زنده بمانید و با خیل دشمنان مبارزه كنید. این بخش را می توانید آنلاین هم بازی كنید و امتیاز كسب كنید. میلیرین می گوید: "ما به محیط بازی نگاه می كردیم كه چه تغییراتی داشته و اكوسیستم چطور تغییر كرده و فكر می كنم که این محیط خیلی برای تیمی مثل Remedy راحت تر است تا یك بازی دیجیتالی درست كند. ما برای بخش گیم پلی به نظرات مردم گوش دادیم و آن را خیلی سریع تر كرده ایم. بعد از تأیید بازی در VGA میلیرین و هاكینن خیلی سعی كرده اند كه به مردم بگویند این Alan Wake 2 نیست، ولی در عین حال یك بازی معمولی XBLA هم نیست.

هنوز قیمت آن مشخص نیست، ولی به نظر 15 دلار خواهد بود و بازی در نیمه اول سال 2012 عرضه خواهد شد. وقتی در مورد آینده بازی سوال شد، هاكینن اعلام كرد كه معامله آن ها با Microsoft فقط برای نسخه اول بوده است. وقتی از Remedy سوال می شود كه آیا علاقه دارند روی Steam و PSN هم بازی عرضه كنند، آن ها بدون معطلی سر تكان می دهند و می گویند: "حتماً." میلیرین ادامه می دهد: "ما یك استودیوی مستقل هستیم و فكر می كنم همیشه برای پلتفرم هایی بازی می سازیم كه مخاطب داشته باشد و به نظرم این دو، مكان های خوبی برای عرضه بازی باشند." هر چند در حال حاضر Alan Wake برای MS است و این کمپانی از عرضه American Nightmare روی XBLA استقبال كرده است. هر چند با عرضه نسخه اول روی PC توسط خود Remedy، واضح است كه این شركت حالا حالاها با این بازی كار دارد.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

با پایان رسیدن سال 2011 نویسندگان سایت پردیس گیم بهترین بازی های این سال را مشخص كردند.

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

در Darksiders II با بردار بزرگتر War که Death نام دارد، روبرو می شوید. حضور او باعث شده که این عنوان بسیار خشن تر و بزرگ تر از بازی اول شود. تا کنون اطلاعات مختلفی از این بازی منتشر شده، اما بد نیست تا صحبت های دنیل آیزک (Daniel Isaac) که Creative Director این بازی است را هم بدانید. با دیدن گیم پلی Darksiders II اولین چیزی که احساس می کنید، قابلیت های جدیدی هستند که به بازی اضافه شدند و بیشتر آن ها نیز مربوط به شخصیت اصلی می شوند. در این بازی Death اسبی به نام Despair دارد. آیزک در اینباره می گوید که Despair نقش مهمی را در جریان بازی ایفا می کند. شما به وسیله او می توانید در دنیای بسیار بزرگ این عنوان گردش کنید.

اسب Death واقعاً موجود خارق العاده ای است و با مشاهده حضور او در جریان گیم پلی بسیار هیجان زده خواهید شد. او دارای قدرت های خاصی است و سلاحی به نام Ghosthook را نیز در اختیار دارد. در Darksiders II با دنیاهای موازی روبرو خواهید بود. آیزک در اینباره می گوید هر اتفاقی که در یکی از دنیاها رخ بدهد، در دنیاهای دیگر نیز تأثیرگذار خواهد بود. سازندگان بسیاری از بخش هایی که در نسخه اول مشاهده کرده بودید را در نسخه دوم قرار نداده اند و این موضوع باعث شده که آن ها کلاً یک دنیای جدید، موجوداتی جدیدتر و محیط های تازه ای را به وجود بیاورند. به قول آیزک، آن ها خلاقیت بیشتری در این بازی به کار برده اند.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

سلام

اصلا سر نقد وبررسی این بازی شما حق دارید بزنید تو سرمن چون خیلی دیر گذاشتم اما خوب بالاخره نمیشد نذارم دیگه منبعش هم سایت:http://www.psbaz.com جملاتی که در زیر میخوانید توسط نویسنده سایت منبع نوشته شده.

=============================================================

مقدمه

يکي از بدترين چيزهايي که ممکن است در ذهن يک فرد به وجود بيايد اين است که در مورد اثري که هنوز موفق به تجربه ي کامل آن نشده يک پيش زمينه ي منفي به وجود بيايد.

به طور مثال اگر يک هفته قبل از بنده پرسيده مي شد که نظرت در مورد بازي Battlefield 3 چيست به طور قطع و يقين با توجه به پيش زمينه فکري که در ذهن بنده ايجاد شده بود پاسخ مي دادم که به هيچ وجه سراغ اين بازي نرويد.

اما چرا چنين پيش زمينه اي از بازي در ذهن بنده ايجاد شده بود:

  • اول از همه بايد به نسخه قبلي بازي اشاره کنم که هيچ چيزي جز فيزيک عاليش براي عرضه نداشت.
  • باز هم نسخه قبلي که چنان پايان بدي داشت که باعث شد به کل از اين سري قطع اميد کنم.
  • نسخه ي بتاي بازي که پر باگ هاي وحشتناک بود.
  • بعد از اين متوجه شدم نسخه ي pc بازي قابليت هاي بيشتري نسبت به کنسول ها دارد.
  • همچنين تعداد فريم نسخه هاي کنسولي نصف pc است و متوجه شدم که رزلوشن بالاتري هم نسبت به کنسول ها دارد.
  • ..............................

اما وقتي فهميدم در اين نسخه کشور ايران نقش مهمي در داستان بازي دارد تصميم گرفتم که حتما اين نسخه را تجربه کنم و نقدي که در ادامه اين مطلب مي خوانيد بررسي کوتاهيست از آنچه من در اين بازي تجربه کردم.

بازي Battlefield 3

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

تا این لحظه میلیون ها یا شاید هم میلیاردها بازی کامپیوتری برای سیستم های مختلف راهی بازار شده اند. بازی هایی که در سبک ها و شکل های مختلف معروف شدند و طرفداران زیادی بدست آوردند، اما برخی از این بازی ها تنها به دلیل سختی زیاد شهرت یافتند. در این مقاله به معرفی 15 بازی بسیار سخت در طول تاریخ بازی های کامپیوتری پرداخته ایم.

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |
سلام همه دوستان اینم از تریلر بازی :

 Fable: The Journey

نسخه قبلش که شاهکار بود من واقعا نمیتونم منتظر بمونم تا این یکی هم بیاد.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |
سلام دوستان.

اینم از تریلر Prototype 2

واسه اونایی که نسخه قبل رو  بازی نکرد بگم که شما کنترل شخصیتی رو به عهده میگیرید که قابلیت های فراوانی داره اینو نمیتونم تا بازی نکنید واستون توضیح بدم اما اینو بدونید این سری از بازی ها همیشه از زمان خودشون جلوتر بودن چ از نظر گرافیگ چه از نظر داستان و هم از نظر گیم پلی.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 11 دی 1390 |

بهترین بازی های سال 2011 از دید بازیسازها

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |
در سال 401 هجری ٰ در شهر های خراسان مخصوصا در شهر نیشابور قحطی فراگیر و بلایی ترسناک فروفرستاده شد . به علت کمبود غذا کسی نیرو نداشت و مردم از ذخیره بدنشان استفاده می کردند. هرکس به ظاهر حیوانی می دید به قوت جاذبه در اندرون می کشید. تا اینکه چهره ها زرد شد و صورت های زیبا چون برگ خزان از طراوت فرو ریخت و چشم های درشت در چاه چشم افتاد و لب های شیرین چروکیده و ترکیده گشت و زبان ها قدرت سخن گفتن نداشت ...
نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |

جزیره ایستر(Easter island) در جنوب شیلی واقع شده است و به جزیره کوچکی در اقیانوس آرام شناخته میشود.مردمان قدیم در این منطقه از خود مجسمه ها و چیزهای عجیب بسیاری به جا گذاشته اند.امروزه بسیاری از باستان شناسان به دنبال کشف رازهای این جزیره هستند. یکی از بزرگترین عجایب روی زمین مجسمه های موجود در جزیره ایستر است. این مجسمه ها (( موآی )) نامیده می شدند .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |


آل بویه : کلمه بُویَه بر وزن مویه . و به معنای امید و آرزوست. نخستین کسی که برای فرزندان بویه نسب ساخته است و نسبت آن ها را به سلاطین ساسانی رسانیده است .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |
Blog Skin

بویه پسر فناخسرو ( یا پناه خسرو ) در دیلم ( گیلان ) با گمنامی و تنگدستی زندگی می کرد . گذران او از صید ماهی بود . او از میان یکی از طوایف دیلمی به نام شیرذیل آوند برخاسته بود . وی سه پسر داشت که بعدا هر سه به فرمانروایی رسیدند .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |

چون علی و دیگر سرداران دیلمی که مرداویج ( پادشاه آل زیار ) هریک را به فرمانروایی ناحیه ای منصوب کرده بود به سوی مقر فرمانروایی خود حرکت کردند و رهسپار ری شدند . مرداویج پشیمان شد و به وشمگیر برادر خود که در ری فرمانروا بود نوشت مانع خروج سرداران دیلمی از ری شود .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |
آل بويه به علت دارا بودن مذهب تشيع به خلافت و خليفه اعتقاد نداشتند و آنها را غاصب مي دانستند . از اين روي اختيارات خليفه را به خود اختصاص دادند كه آنان را با اراده خود عزل و نصب مي كردند و مي خواستند با حسن تدبير و لطايف الحيل بساط خلافت را برچينند .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |

           

. به گفته قاضي تنوخي كه خود در آن عصر مي زيسته است ، نخستين امري كه از نظام سياست آل عباس در آن زمان به سستي گراييد ، امر قضاوت بود كه به افرادي ناآگاه و بي اطلاع از اين كار سپرده شد ، فقط به لحاظ خصوصيت و براي رعايت دوستي .آنان را متصدي حكومت ميان دعاوي مردم كردند و ايشان را قاضي خواندند . از جمله اينكه ابن الفرات – وزير خليفه المقتدر در اوايل قرن چهارم – امور قضايي بصره و واسط و هفت شهرستان اهواز را به ابوامينه بصري كه شغل بزازي داشت سپرد .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |

فناخسرو پسر حسن ركن الدوله در سال 337 ه.ق در حالي كه نوجواني چهارده ساله بود بنا به درخواست علي عمادالدوله ( از شاهان آل بويه كه پسر نداشت ) به شيراز فراخوانده شد و جانشيني وي را به عهده گرفت وي قدرتمندترين پادشاه سلسله آل بويه است. با آنكه در آغاز كار مخالفان از پذيرش او سرپيچيدند ، وي به ياري پدر و عمويش معزالدوله بر آنان غلبه كرد و جانشين پدرش شد .

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |
وي نخستين فرد از آل زيار است كه به فرمانروايي رسيد. پس از او هفت تن ديگر از اين خاندان به قدرت رسيدند و مدت حكومت آنان 151 سال بود. آنان در منطقه ديلم ( گيلان ) زندگي مي كردند و به تدريج قدرت گرفتند. مرداويج از سرداران اسفار بن شيرويه بود. اسفار از كساني بود كه به حكومت علويان طبرستان خدمت مي كردند و جزء فرماندهان سپاه علويان بود.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 4 دی 1390 |

مرداويج كه مثل برادرش وشمگير يا اصلا مسلمان نبودند يا با وجود قبول ظاهري اسلام باطنا به آيين زردشتي اعتقاد كامل داشتند از خليفه عباسي و حاكمان عرب او سخت متنفر بود و در اين انديشه بود كه دولت از دست رفته ساساني را احياء نمايد و بغداد را ويران و مدائن و كاخ تيسفون را بازسازي كند و خاندان خلفا را براندازد.

آخرین مطالب پست شده
√ افسانـــ ـه
√ نفرین
√ شکارچی
√ فقط محض خنده
√ لیست جدید ممنوع​ التصویر​ شده های ایران! (فقط بخند)
√ 14 روش کارامد برای خوشمزه کردن غذا!!!!
√ دکتر ناشی
√ عشق واقعی
√ سادگـــــــــــی...
√ چند نکته ی مهم
√ خدا وجود نداره!؟!!
√ پ ن پ های باحال تصویری
√ پیرمرد زبل!!!!!!!!!
√ چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت؟
√ به راستی راز دوستی در چیست ؟
√ داستانک زیبا و آموزنده شهسوار
√ داستانک زیبا و آموزنده از کوروش کبیر
√ من باور دارم …
√ به سلامتی همه پدرها
√ چکیده ای از کتاب این کارو نکن این کاروبکن