دوست داشتن

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 25 ارديبهشت 1391 |

دوستت دارم به چشمانی كه رنگش رنگ شبهاست به آن نازی كه در

 

چشم تو پیداست به لبخندی كه چون لبخند گلهاست به رخسارت كه چون

 

 مهتاب زیباست به گلهای بهار و عشق و هستی به قرآنی كه او را می

 

 پرستی قسم ای نازنین تا زنده هستم تو را من دوست دارم و میپرستم



نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 25 ارديبهشت 1391 |

به کودکی گفتند: عشق چیست؟

گفت :بازی

به نوجوانی گفتند: عشق چیست؟

گفت :رفیق بازی

به جوانی گفتند: عشق چیست ؟

گفت: پول وثروت

به پیرمردی گفتند: عشق چیست؟

گفت عمر

به عاشقی گفتند: عشق چیست؟

چیزی نگفت ،آهی کشید وسخت گریست...



نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

نامه دلتنگی

 

 

اولین روزی که دست سرنوشت من و تورا روبروی یکدیگر قرار داد

هیچ گاه فکر نمی کردم که این چنین دیوانه وار دوستت داشته باشم و

 

در غم جدایی تو همچون سیاه ای از خورشید جدا خاموش و همچون

درخت خزان زده ای پژمرده گردم ولی این سرنوشت بیان کرد که

در حقیقت ایست چه:

چه بخواهیم و چه نخواهیم                     باید از یکدیگر جدا شویم

 

 

ااگر روزی در کوچه قدیمی خاطراتم ورق زدی

مرا بیاد آور و بدان که وجودم وابسته و پیوسته به توست



نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

مشق دلتنگی 

 

 

 

 

وقتی دلم هوای دلتنگی می کند

 

 

خواب هیچ شقایقی را پرپر نمی کنم

و برای هیچ پروانه ی عاشقی

شمع نمی سوزانم...

تنها کمی حوصله می خواهد

 

 

تا باران بگیرد و باغچه

به سکوت درختان پایان دهد

آن وقت تکیه می کنم

روی شانه های چمن و در

سکوت پرنده های عاشق

شعر می خوانم...



 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

باتو

لحظه ای که درآغوش توبودم

لحظه ی باتوبودن

لحظه ی درتوبودن

برای تودرکنارتوزیستن

به یادرآرساعت دلنشین دراوج بودن

باتوبودن

احساس دلپذیرزندگانی را

 


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

برای دوست داشتنت

محتاج دیدنت نیستم ...

اگرچه نگاهت آرامم می کند

محتاج سخن گفتن باتو نیستم ...

 

اگرچه صدایت دلم را می لرزاند

محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم ...

اگرچه برای تکیه کردن ،

شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است.

دوست دارم ،

نگاهت کنم ... صدایت رابشنوم ... به تو تکیه کنم

دوست دارم بدانی ،

حتی اگر کنارم نباشی ...

باز هم ،

نگاهت می کنم ...

صدایت را می شنوم ...

به تو تکیه می کنم

همیشه با منی ،

و همیشه با تو هستم ،

هر جا که باشی ...

 


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

دوستت دارم را

 من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

این گل سرخ من است

دامنی پر کن ازاین گل که دهی هدیه به خلق ,

که بری خانه ی دشمن ,

که فشانی بر دوست

راز خوشبختی هرکس به پراکندن اوست

در دل مردم عالم به خدا

نور خواهد پاشید

روح خواهد بخشید

تو هم ای خوب من این جمله به تکرار بگو

این دلاویزترین حرف جهان را،همه وقت ,

نه به یک بار و به ده بار,که صد بار بگو

دوستم داری؟ را از من بسیار بپرس

دوستت دارم را با من بسیار بگو

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

 

 

 

 

 

دستای تو خورشیدو نشون می دن

 

چشمای بستم مو بیدار می کنن

 

صدای بال پرنده ها رو لبات

 

 

تو گوشام دوباره تکرار می کنن

 

زندگی وقتی که بیزاری باشه

 

روز و شب هاش همه تکراری باشه

 

شاید عشق برای بعضی عاشقا

 

  لحظه بزرگ بیداری باشه


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

 

متشکرم 

برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.



برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی. 


برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.



برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.



برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.



برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.



برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.



برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"

برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.



برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.



برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.



برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.



برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.



برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

وقتی تواوج دوست داشتن باشی وباتمام وجودت کسی رودوست داشته باشی ودرست

 توهمون لحظه ببینی همه چیزخواب وخیال بوده،تولحظه ای که همه ی آدماروتوشادی

خودت سهیم می کنی ببینی که خودت غمگین ترین آدم هستی ،وقتی که فکرمی کنی 

پات رو،جای محکمی گذاشتی اماوقتی که خوب نگاه میکنی می بینی که زیرپات خالی

هست،وقتی که باورنکنی که همه چیزدروغ بوده وتوی نهایت ناباوری به باورنابودی

همه اون عشق وعلاقه برسی جوری بی صدامی شکنی که هیچ کس حتی خودت هم

صداش رونمی شنوی.


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

ای
همراه
مـــــــــن
تنــــــها با تو
تا اوج عشـــــــق
هـم پـــــــــــــروازم
با قلب تودلدارمن هم آوازم
توهمپـــــــــای من، تنـــها با من
هـــــــــــــــــــم آوائـــــــــــــــــــی
با درد مــــــــــــــــن، آشنـــــــــــــــائی
تکیـــــــــــــــــــه گاهی ، همصــــــــــدائی
ما فریاد عشـــــــــــــــــــق، در قلب شــــــــب
دلگرمی عاشــــــــــقای بیصــــــــــــدائیــــــ ـ ـــم
ما، دل میبازیم دریادریا ،تابیکران،عاشقای بی پروائیم
تو، با مــــــــــــن بمـــــــــــان، ای مهـــــــــــــــــــــرب ان
چون ماه شــــــب در آســــــــمان؛ بر من بتــــــــــــــــــــاب
تا بیـــــــــــــــــکران مثـــــــــــــــــل مهتــــــــــــــــــــــ اب
مــــن تا مـرز جان؛ از عشقمان میسـوزم ای آرام جـــان
بر من بتـــــــاب تا کهــــکشــان مثــــل آفتــــــــــاب
ما؛ فریــــاد عشـــق در قلــــب شب دلگـــــرمی
عاشقــــــــــــای بیصــــــــــــــــــــدا��یم
ما؛ دل میبازیم دریا دریا تا بیکران
عاشقـــــــای بی پــــروائیـــــــــم
ای تورؤیـای شبهای مـــــــن
عشقو ببین تو چشمای من
دستاتوتو دســت من بگذاردرلحظه های دیـدار

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

هیچ میدونی بدون تو خورشید هم برام از درخشش میوفته


هیچ میدونی بدون تو صدای هیچ پرنده ای خوش آهنگ نیست


هیچ میدونی بدون تو ستاره ها هم بهم چشمک نمی زنن


هیچ میدونی بدون تو شرشر بارون هم دیگه قصه عاشقونه نمیگه

هیچ میدونی بدون تو زنده بودن هم برتم بی معنا میشه


کاش همه اینها رو می دونستس و من و تنها دور از خودت نمی ذاشتی...



 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 22 ارديبهشت 1391 |

 

خدا خواست اينقدر تنها نباشم گل باغ بي برگ و بارم تو باشي

شنيدم که مي آيد از سمت باران بهاري که اميدوارم تو باشي

چه مي شد اگر روزگارم تو باشي بهارم تو باشي خزانم تو باشي

فقط يک هوس دارم اينکه هميشه به هر جا که پاميگذارم تو باشي

کمي کودکانه اما نمي شد که اسب تو باشم سوارم تو باشي

صدا کن که در حجم اين بي کسي ها کنار تو باشم کنارم تو باشي

تو باشي بعد از تو دنيا نباشد تو باشي شب و روزم تو باشي

خدا خواست چشمم براه تو باشد که مهتاب شبهاي تارم تو باشي


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391 |

 

میشه خدا رو حس کرد تو لحظه های ساده

We can feel the God, in very simple moments

تو اضطراب عشق و گناه بی اراده

In the loves anxiety and the undesired sin

بی عشق عمر آدم بی اعتقاد میره

Man’s life will go for nothing without love

هفتاد سال عبادت، یک شب به باد میره، یک شب به باد میره

And 70 years of praying will be lost just in one night, just in one night

وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره

When all is set and done for love

کاری نداره زوده، یا حتی خیلی دیره

It doesn’t care whether it’s soon or it’s too late

ترسیده بودم از عشق، عاشق تر از همیشه

I was afraid of Love, while I was so in love than ever

هرچی محال می شد، با عشق داره میشه،

Whatever was impossible is getting possible with love

انگار داره میشه

Sounds like it’s getting possible

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبست

When you’re not in Love, even God is a stranger

از لحظه های حوا، هوا میمونه و بس

And the man’s life is fruitless

نترس اگه دل تو از خواب کهنه پاشه

Don’t be afraid if your heart wakes up from an old dream

شاید خدا قصتو از نو نوشته باشه، از نو نوشته باشه

My be God has written your story from the beginning

وقتی که عشق آخر تصمیمشو بگیره

When all is set and done for love

کاری نداره زوده، یا حتی خیلی دیره

It doesn’t care whether it’s soon or it’s too late

ترسیده بودم از عشق، عاشق تر از همیشه

I was afraid of Love, while I was so in love than ever

هرچی محال می شد، با عشق داره میشه،

Whatever was impossible is getting possible with love

انگار داره میشه 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391 |

 

برای آنکه باید باشد و نیست....

یكی می پرسد : اندوه تو از چیست ؟
سبب ساز سكوت مبهمت كیست ؟
برایش صادقانه می نویسم: برای آنكه باید باشد و نیست...



نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 20 ارديبهشت 1391 |

 

نامه های زیادی برایت نوشته ام

زیر خیسی چشمانم تمام صفحات آن خیس شده است

 

هر بار می نویسم و می خوانم برایت

اما نمی دانم چرا خداوندا صدایم سکوت دارد

یا خداوندا خواسته های من و آررزوهای من به گوشت نمی سد 

مگر صدای قلب تپیده شده را نمی شوی 

که فریاد مرا از میان خط خط نوشته هایم نمی شنوی 

خداوندا فریاد می زنم برای اینکه جز تو کسی نیست 

خداوندا ساختن از آن توست

پس بساز برای ما!٬٬٬

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 |

 

نمی دونم چند شب و چند روزه که تو نیستی اما همین قدر میدونم
که به اندازه یک عمر دلم برات تنگ شده.
نمی دونم مرا فراموش کردی یا نه نمی دونم هنوزم دوسم داری یا نه اما میخوام بدونی
هنوز فراموشم نشدی یعنی نمیشه فراموش کرد .
هیچ وقت فکر نمی کردم که این قدر دوری از تو سخت باشه
اما یاد گرفتم که هم دوری دوستی میاره و هم سختی آدمی رو میسازه
پس دور هستیم و سختی می کشیم تا شاید به مزایای آن دست پیدا کنیم
نمی دونم الان کجا هستی و چه کار میکنی اما همین قدر آرزو می کنم که
هر جا که هستی و هر کاری که می کنی موفق باشی و اون قدر در خوشی غرق بشی
که منو....... فراموش کنی و هیچ چیز برای یه مرد بدتر از این نمیشه که محبوبش او را فراموش کنه.اما من این و از خدا می خوام چون راحتی و خوشبختی تو را می خوام.
به امید.......به امید دیدار که نه...... بلکه به امید خوشبختیه تو.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 |

برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم : تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است « همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم : « دوستت دارم »

 

گاهي بيا و لحظه‌اي بمان دستي به روي شانه‌ي من بگذار تا از فراز ماندنت اين سطرهاي در هم و برهم اين تلخ نوشته هايم و اين شعرهاي مبهم و خط خورده‌ي مرا در دفترم بخواني تا سطرهای تار روشن شوند تا من قلم به دست تو بسپارم تا تو به دست من بنويسي آمدنت را

 

 

نمي دانم محبت را بـر چه کاغذي بنويسم که هرگز پاره نشود بـرچـه گلـي بـنويـسم که هـرگز پرپر نشـود بـر چه ديواري بنويسم که هرگز پاک نشود بـر چه آبـي بنويسم که هـرگز گل آلود نشود وسرانجام بـر چه قلـبي بنويسم که هـرگز سـنگ نشود

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 18 ارديبهشت 1391 |

به یک فرشته گفتم:برو و معشوقم که عاشقش هستم را ببوس!! فرشته رفت و وقتی برگشت دیدم چشماش اشکیه و گریه کرده!! به فرشته گفتم: معشوق مرا بوسیدی؟! فرشته گفت: نه نشد !! به فرشته فتم:چرا؟!فرشته مهربون گفت:دو فرشته هیچ وقت همدیگرو را نمی بوسن

******************

دنیا را بد ساخته اند... کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد. کسی که تو را دوست
دارد تو دوستش نمی داری... . اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم
و آیین هرگز به هم نمیرسند این رنج است و زندگی یعنی این...

 

************

غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم , تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم
رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد , من در این ویرانه ها احساس غربت می کنم

******

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 16 ارديبهشت 1391 |

 

چگونه فراموش کنم تورا که در تنم امید را به معجزه کاشته ای

 

چگونه صدانزنم تورا که نامت در دهانم تبلوراعجاز عصر شاعرانگیست.. مرا

این منم در بهاری سبز با مخاطبی نامعلوم

همان یار دیرین و همنوای  نی محزونت

با کلامی پرتب و با دلی سراسر ابهام

وصف نمیکنم مهربانی ات را تاسهیمی نباشد  در پرستشت

وتنها تا خود صبح به هوای بودنت غرق درعطریاس باشم

چندروزیست سردی هوا را به حساب سفر آخرت گذاشته ام

سفرت را هم به حساب تقدیر گذاشته ام

خوب که نگاه میکنم میبینم من در تردد این فصلها تو را مدام کم داشته ام

تو در کدام لحظه اوج پاکی ات را برمن باراندی و رفتی .. نمیدانم

تو در کدام روز چشم هایم را پاک کردی .. نمیدانم

چند باری در آغوش تو گریستم .. نمیدانم

چنین خاطرخواهی از کجا ازبرشدم ..  نمیدانم

با این همه ندانسته ها خوب میدانم تو برای من تمام نمیشوی

حتی اگر ابرها باران را بهانه کنند و بازی فصل ها را در تنم جاری 

     دست های سردم را ببین :

 

         نوید آمدنت در خواب هم گرمشان میکند!

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 16 ارديبهشت 1391 |

 

جگونه جبران توانم کرد؟

من این بار با تو گفته ام تو با من

چگونه جیزی خواهم یافت در این دنیا

که نثارت کنم به تلافی آنجه کرده ای؟

 

 

و هرگز توان آن نیافتیم شاید که باز پس دهیم

تومرا- ومن تو را

اما به دیگران عبور توانیم داد آن مهربانی را

به آنها که شاید با ما روبرو شوند

 

 

ترا هرگز به یاری من نیازی نیست

و دعای آنکه هرگز نباشد.

و من دیگران را یاوری می دهیم و این چنین

دین قلبی ام را با تو می پردازم

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 16 ارديبهشت 1391 |

 

پیچیدگی ها و تحریک پذیری ها و نگرانی هایی که ما را در خود گرفته اند مثل خوابی نا خوشایند میگذرد و ما بیدار میشویم تا زیبایی دنیای واقعی خداوند را به چشم هایی دیگر ببینیم و با گوش هایی تازه بشنویم.

....................................................................................

 

در زندگی روزهای مهمی هست.آدمهایی را ملاقات میکنیم که مثل یک شعر زیبا وجود ما را از هیجان به ارتعاش در می آورند.آدمهایی که غنای دست دادنشان همدلی ناگفته ای را بیان می دارد .وسرشت مطبوع و سرشار آنها به جان مشتاق و بیقرار ما آرامشی شگفت ارمغان می دهد.که خداوند در هسته ی آن ست.

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 9 ارديبهشت 1391 |

زندگي کوتاه تر از آن است که به خصومت بگذرد و قلب ها گرامي تر از آنند که بشکنند آن چه از روزگار بدست مي آيد با خنده نمي ماند و آنچه از دست برود با گريه جبران نميشود!! فردا خورشيد طلوع خواهد کرد حتي اگر ما نباشيم... یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است از خدا پرسيدم:خدايا چطور مي توان بهتر زندگي کرد؟ خدا جواب داد: گذشته ات را بدون هيچ تاسفي بپذير، با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس براي آينده آماده شو. ايمان را نگهدار و ترس را به گوشه اي انداز .شک هايت را باور نکن و هيچ گاه به باورهايت شک نکن. زندگي شگفت انگيز است فقط اگر بدانيد که چطور زندگي کنيد...

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | سه شنبه 5 ارديبهشت 1391 |

صبر کن سهراب
گفته بودی قایقی خواهم ساخت
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی اهل زمین دلگیرم...
آری تو راست میگویی:
آسمان مال من است
پنجره, فکر, هوا, عشق, زمین مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن!!!
 بر دل سنگ زمین جای من است؟
من نمیدانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست...
کجایی سهراب؟
آب را گل کردند
 چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
 وای سهراب کجایی آخر؟
زخم ها بر دل عاشق کردند، خون به چشمان شقایق کردند...
 تو کجایی سهراب؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند، همه جا سایه ی دیوار زدند...
کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! دل خوش نایاب است!
دل خوش سیری چند؟!
صبر کن سهراب
قایقت جا دارد؟

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | سه شنبه 5 ارديبهشت 1391 |

 

گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ گاه با سوسوی امیدی کمرنگ زندگی باید کرد !

گاه با غزلی از احساس گاه با خوشه ای از عطر گل یاس زندگی باید کرد !

گاه با ناب ترین شعر زمان گاه با ساده ترین قصه یک انسان زندگی باید کرد !

گاه با سایه ابری سرگردان

گاه با هاله ای از سوز پنهان

گاه باید روئید از پس آن باران گاه باید خندید بر غمی بی پایان

لحظه­ هایت بی غم

روزگارت آرام

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 2 ارديبهشت 1391 |

       
خندم می گیرد از تقلایت ای دنیا که چگونه در پی آنی که زمینم بزنی.
ای دنیای پر از سراب این را بدان:
اگر تمام غم هایت را بر دلم فرو ریزی، هرگز در مقابلت کمر خم نخواهم کرد.
اگر تمام دردها و رنج هایت را بر سرم آوری، هرگز در مقابلت زانو نمی زنم.
اگر تمام سختی ها را زمینه راهم کنی، هرگز زندگی را در مقابلت نمی بازم.
اصلا
 هر چه خواهی کن، هر چه خواهی باش...

ولی همیشه این را بدان

 من، خدا را دارم.


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | شنبه 2 ارديبهشت 1391 |

اگر آدمي شاد باشد
حتما كساني را شاد نموده است
و اگر غمگين باشد،
 كسي را غمگين كرده است
( مولوي)
******************************************************
اي کاش همدم تنهاييم قلب باراني تو باشد
 تا اينگونه در گرداب غم و اسارت بي تو بودن اسير نباشم
اي همدم تنهايي روياهايم بيا و مرا رها کن بيا
 و مرا به قصر پاکان ببر


******************************************************
از کسي که دوستش داري ساده دست نکش شايد ديگه هيچ کسو مثل اون دوست نداشته باشي
 و از کسي که دوستت داره بي تفاوت عبور نکن چون شايدهيچ وقت هيچ کس تو رومثل اون دوست نداشته باشه

****************************************************

مي گويند : که تنها يک دقيقه طول مي کشد تا دوستي را پيدا کنيد ،
 يک ساعت طول مي کشد تا از او قدرداني کنيد ،
 اما يک عمر طول مي کشد تا او را فراموش کنيد

**** **** **** **** **** **** **** **** **** **** **** ****

تقديم به تو
 که واسه من بهتريني
براي تو مي گويم: اي تنها ترين اسطوره ي من
 تو تكانهاي گرم قلب مني محبوب من با من باش.

**********************************************************
ما آدما هميشه صداهاي بلندو مي شنويم؛
پررنگهارو مي بينيم
 و کارهاي سختو دوست داريم
غافل از اينکه خوبها آسون ميان؛
بي رنگ مي مونن
 و بي صدا مي رن

آخرین مطالب پست شده
√ افسانـــ ـه
√ نفرین
√ شکارچی
√ فقط محض خنده
√ لیست جدید ممنوع​ التصویر​ شده های ایران! (فقط بخند)
√ 14 روش کارامد برای خوشمزه کردن غذا!!!!
√ دکتر ناشی
√ عشق واقعی
√ سادگـــــــــــی...
√ چند نکته ی مهم
√ خدا وجود نداره!؟!!
√ پ ن پ های باحال تصویری
√ پیرمرد زبل!!!!!!!!!
√ چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت؟
√ به راستی راز دوستی در چیست ؟
√ داستانک زیبا و آموزنده شهسوار
√ داستانک زیبا و آموزنده از کوروش کبیر
√ من باور دارم …
√ به سلامتی همه پدرها
√ چکیده ای از کتاب این کارو نکن این کاروبکن