music pic film video download
الا ای داور دانا تو میدانی که ایرانیچه محنتها کشید از دست این تهران و تهرانیچه طرفی بست از این جمعیت ایران جز پریشانیچه داند رهبری سر گشته صحرای نادانیچرا مردی کند دعوی کسی کو کمتر است از زنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منتو ای بیمار نادانی که هذیان و هدر گفتیبه رشتی کله ماهی خور به طوسی کله خر گفتیقمی را بد شمردی اصفهانی را بتر گفتیجوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتیتو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منتو اهل پایتختی باید اهل معرفت باشیبه فکر آبرو و افتخار مملکت باشیچرا بیچاره مشدی و بی تربیت باشیبه نقص من چه خندی خود سراپا منقصت باشیمرا این بس که میدانم تمیز دوست از دشمنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منگمان کردم که با من همدل و همدین و همدردیبه مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردیچه گویم بر سرم با ناجوانمردی چه آوردیاگر میخواستی عیب زبان هم رفع میکردیولی ما را ندانستی به خود هم کیش و هم میهنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منبه شهریور مه پارین که طیارات با تعجیلفرو میریخت چون طیر ابابیلم به سر سجیلچه گویم ای همه ساز تو بی قانون و هردمبیلتو را یک شب نشد ساز و نوا در رادیو تعطیلترا تنبور و تنبک بر فلک میشد مرا شیونالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منبدستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستمعدو را تا که ننشاندم به جای از پای ننشستمبه کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستمچنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستمکنون تنها علی مانده است و حوضش چشم ما روشن!الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منچو استاد دغل سنگ محک بر سکه ما زدترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زدسپس در چشم تو تهران به جای مملکت جا زدچو تهران نیز تنها دید با جمعی به تنها زدتو این درس خیانت را روان بودی و من کودنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منچو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازدنخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازدچو تنها کرد هریک را به تنهایی بدو تازدچنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفرازدتو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب و فنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منچرا با دوستدارانت عناد و کین و لج باشدچرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشدمگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشدهنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشدتو گل را خار میبینی و گلشن را همه گلخنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منتو را تا ترک آذربایجان بود و خراسان بودکجا بارت بدین سنگینی و کارت بدینسان بودچه شد کرد و لر و یاغی کزو هر مشکل آسان بودکجا شد ایل قشقایی کزو دشمن هراسان بودکنون ای پهلوان پنبه چونی نه تیر ماند و نی جوشنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا منکنون گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجاننه ماهی و برنج از رشت و نی چایی ز لاهیجاناز این قحط و غلا مشکل توانی وارهاندن جانمگر در قصه ها خوانی حدیث زیره و کرماندگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بنشنالا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من
نظرات شما عزیزان: