تو كه نيستي
حوصله اي نيست مرا
دل من طاقت اندوه نداشت
عمر من مثل گل ياسي بود
كه تو آغوش بهار
جان ميسپرد
تو نبودي
نگران بود دلم
چشم من هم نگران بر در ديوار غرور
كه سبكبال بيايي از دور
كاش بودي اما
باز هم خبر از يار نيامد امروز
تو بگو
من كجا
از چه كسي باز
سراغت گيرم؟!!
و تو ميدانستي
دل من طاقت دوري نداشت
عشق من آلت نيست
دل من ارزش ديدار كه داشت
و نگاهم
پر اشك
منتظر بود هنوزم به صدايي
يا نگاهي
يه كلام با تو بگويم بازم
دل من تنگه برات
نظرات شما عزیزان: