سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد
تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد
بیا ای ابر باران زا، میان شعرهای من که
بغض آشنای ابر گریه می خواهد بهاری کن
مرا جانا، که من پابند پاییزیم و آهنگ
غزلهای جوانم گریه می خواهد چنان دق
کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی
گریه های بی امانم، گریه می خواهد تنهايي همين است ... تكرار نامنظم من بي
تو ! بی آنکه بدانی ... برای تو نفس می
نظرات شما عزیزان: