ان روز چقدر نزدیک است
شیطان فریاد می زند
ادم پیدا کنید
سجده خواهم کرد.
اشتباه فرشتگان
درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود .
پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟
از روزي كه اين ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و...
حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است: با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادف اگر به جهنم افتادي خود شيطان تو را به بهشت باز گرداند.
****************************************
پسر کوچکی وارد مغازه ای شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمههای تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر و به مکالماتش گوش می داد. پسرک پرسید: "خانم، میتوانم خواهش کنم کوتاه کردن چمنهای حیاط خانه تان را به من بسپارید"؟ زن پاسخ داد: "کسی هست بود که این کار را برایم انجام می دهد"! پسرک گفت: "خانم، من این کار را با نصف قیمتی که او میدهد انجام خواهم داد"! زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملاً راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد: خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو میکنم. در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت. مجدداً زن پاسخش منفی بود. پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. |
مغازه دار که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...، از رفتارت خوشم آمد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم".
پسر جواب داد: "نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را می سنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار می کند ..."!!!
(ادامه ی داستان ها در ادامه ی مطلب)
نظرات شما عزیزان: