هرشب هنگاميكه دنياي خسته در خواب مي رود
وفرشته ي خاموشي بر جهان دامن مي گستراند
من با نسيمِ نيمه شب، رازها در ميان مي گذارم
و از مهربانی های تو داستان ها مي گويم
همراه امواج نسيم به آسمان مي نگرم
و برچهره ي اختران فروزان كه عاشقانه به هم چشمك مي زنند،
خيره مي شوم
ولی در دل هيچ ستاره ايي به جز ماه روي تو نمي يابم
نظرات شما عزیزان: