من سوختم

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | پنج شنبه 7 دی 1391 |

چه زیبا گفتم دوستت دارم !

چه صادقانه پذیرفتی!

چه فریبنده آغوشم برایت باز شد !

چه ابلهانه با تو خوش بودم !

چه كودكانه همه چیزم شدی !

چه زود به خاطره یك كلمه مرا ترك كردی

 چه ناجوانمردانه نیازمندت شدم !

چه حقیرانه واژه غریبه خداحافظی به من آمد!


  "و چه بیرحمانه من سوختم!!"

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 4 دی 1391 |

 

بعضی وقتا در اوج خوشحالی احساس خلاء شادی داریم و گاهی در منتهای غمگینی احساس خوشبختی .


و گاهی هم یه حس عجیب ، انگار همه چی روال عادی رو طی میکنه ، بجا می خندیم ، بجا حرف میزنیم ، بجا

 

 

 درس میخونیم و بجا زندگی میکنیم  ، اما ته دلمون یه چیزیه ، یه چیزی ،....  که ظاهرا بهش میگن دلتنگی.

 

 

 


 


نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 3 دی 1391 |

 

نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، 

نمیخواهم  یادم در قلبت روشن باشد بعد خاموش

نمیخواهم بگویی که دوستم داری بعد بروی ، 

نمیخواهم این حرفهای پوچ را برایم بزنی...

بودنت را میخواهم ، این که باشی ، اینکه همیشه مال خودم باشی ،

نه اینکه رهگذری باشی و مدتی در قلبم باشی مرا به خودت وابسته کنی

و بعد مثل یک بازیچه کهنه رهایم کنی

گفتم که قلبم مال تو است ، نگفتم که هر کاری دوست داری با آن کن!

گفتم تو مال منی ، نه اینکه همزمان با هر غریبه ای که دوست داری باش...

گفتم با وفا باش ، نه اینکه در این دو روز دنیا ، تنها یک روزش را در کنارم باش!

نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، بیا و از آب چشمه دلتنگی هایم بنوش

تا بفهمی چه حالی ام ، تا بفهمی خیره به چه راهی ام ...

دائم نگاهم به آمدن تو است ، اینکه مال من باشی و خیالم راحت ،

اینکه همیشه خورشید عشق در قلبمان بتابد

نمیخواهم در حسرت داشتنت بمانم ، 

نمیخواهم آرزوی دست نیافتنی زندگی ام شوی ،

غرورت را زیر پا بگذار  تا من برایت دنیا را زیر پا بگذارم ،

با من باش تا من تا ابد مال تو باشم ، 

وفادار باش تا آنقدر بمانم تا بفهمی عشق چیست!

نمیخواهم کسی باشم که لحظه ای به زندگی ات می آید و بعد فراموش میشود،

نمیخواهم کسی باشم که گهگاهی یادش میکنی ، 

گهگاهی به عکسهایش نگاه میکنی ،

گهگاهی به حرفهایش فکر میکنی تا روزی که حتی 

اسم او را نیز دیگر به یاد نمی آوری

نمیخواهم امروز عشق تو باشم و فردا هیچ جایی در قلبت نداشته باشم....

 

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 29 آذر 1391 |

نیمکتِ با هم بودنمان تنهاست؛

من، دل نشستن ندارم؛

تو، دلیل نشستن باش ...!


آخرین مطالب پست شده
√ افسانـــ ـه
√ نفرین
√ شکارچی
√ فقط محض خنده
√ لیست جدید ممنوع​ التصویر​ شده های ایران! (فقط بخند)
√ 14 روش کارامد برای خوشمزه کردن غذا!!!!
√ دکتر ناشی
√ عشق واقعی
√ سادگـــــــــــی...
√ چند نکته ی مهم
√ خدا وجود نداره!؟!!
√ پ ن پ های باحال تصویری
√ پیرمرد زبل!!!!!!!!!
√ چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت؟
√ به راستی راز دوستی در چیست ؟
√ داستانک زیبا و آموزنده شهسوار
√ داستانک زیبا و آموزنده از کوروش کبیر
√ من باور دارم …
√ به سلامتی همه پدرها
√ چکیده ای از کتاب این کارو نکن این کاروبکن