دوست به قلم سروش صحت

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 15 دی 1391 |

 

دوست ، تقدیر گریزناپذیر ما نیست. برادر خواهر پسر خاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد.

دوستی انتخاب است. انتخابی دو طرفه که حد و مرز و نوع آن به وسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف می شود.

با دوستانمان میتوانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهم تر آنکه می توانیم از هیچ چیز حرف نزنیم وسکوت کنیم.

با دوستانمان میتوانیم درد دل کنیم و مهم تر آنکه می شود درد دل هم نکرد و بدانیم که می داند.

از دوستانمان می توانیم پول قرض بگیریم و اگر مدتی بعد او پول خواست و نداشتیم با خیال راحت بگوییم نداریم. و اگر مدتی بعد تر دوباره پول احتیاج داشتیم و او داشت دوباره قرض بگیریم.

با دوستانمان میتوانیم بگوییم: امشب بیا خونه ما دلم گرفته و اگر شبی دیگر زنگ زد و خواست به خانه مان بیاید و حوصله نداشتیم بگوییم : امشب نیا حوصله ندارم.

با دوستانمان می توانیم بخندیم می توانیم گریه کنیم می توانیم رستوران برویم و غذا بخوریم می توانیم بی غذا بمانیم و گرسنگی بکشیم می توانیم شادی کنیم می توانیم غمگین شویم میتوانیم دعوا کنیم. می توانیم در عروسی خواهر و برادرش لباس های خوبمان را بپوشیم و فکر کنیم عروسی خواهر و برادر خودمان است. و اگر عزیزی از عزیزان دوستانمان مرد لباس سیاه بپوشیم و خودمان را صاحب عزا بدانیم. با دوستانمان میتوانیم قدم بزنیم می توانیم نصف شب زنگ بزنیم و بگوییم : پاشو بیا اینجا و اگر دوستمان پرسید چی شده؟ بگوییم :حرف نزن فقط بیا. و وقتی دوستمان بی هیچ حرفی آمد خیالمان راحت باشد که در این

دنیا تنها نیستیم با دوستانمان می توانیم حرف نزنیم کاری نکنیم جایی نرویم و فقط از اینکه هستند

خوشحال   

و خوشبخت باشیم.


 

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 10 دی 1391 |

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | پنج شنبه 30 آذر 1391 |

 

دلم از دنيا گرفته

 

دلم از آدما گرفته

 

هواي گريه دارم

 

بهانه اي به دستم بدهيد

 

ميخواهم تيزيش را به بغضم بزنم

 

و گوشه اي دنج و خلوت تا

 

كسي نبيند شكستن غرورم

 

گوش هايتان را بگيريد

 

فرياد بي كسيم بلند است

 

نميتوانم چاره كنم

 

 

به دود و بوي خوش اعتنا نكنيد

جگرم است كه در آتش دل ميسوزد


 

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | سه شنبه 28 آذر 1391 |

 

 

روی آن شيشه تب دار تو را "ها " کردم

اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم

حرف با برف زدم سوز زمستاني را

با بخار نفسم وصل به گرما کردم

شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد

شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم

عرق سردي به پيشاني آن شيشه نشست

تا به اميد ورود تو دهان وا کردم

در هواي نفسم گم شده بودي اي عشق

با سرانگشت تو را گشتم و پيدا کردم

با سرانگشت کشيدم به دلش عکس تو را

عکس زيباي تو را سير تماشا کردم

و به عشق تو فرآيند تنفس را هم

جذب اکسيژن چشمان تو معنا کردم

باز با بازدمي اسم تو بر شيشه نشست

من دمم را به اميد تو مسيحا کردم

پنجره دفترم امروز شد و شيشه غزل

و من امروز براين شيشه تو را "ها " کردم

آن قدر آه کشيدم که تو اين شعر شدي


جاي هر واژه نفس پشت نفس جا کردم


 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | دو شنبه 27 آذر 1391 |

هرگز دستی رو نگیر وقتی قصد شکستن قلبش رو داری...

هرگز نگو برای همیشه وقتی می دونی جدا میشی...
هرگز نگو دوسش داری وقتی که بهش اهمیت نمیدی...
هرگز درباره احساست حرف نزن وقتی که واقعاً وجود نداره...
هرگز به چشماش نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری...
هرگز بهش سلام نکن وقتی می دونی خداحافظی در پیشه...
هرگز به کسی نگو تنها اونه وقتی تو ذهنت به دیگری فکر می کنی...
هرگز قلبی رو قفل نکن وقتی کلیدش رو نداری...
هرگز به این آسونی ها از دستش نده...
شاید  کسی رو پیدا نکنی که اینقدر دوست داشته باشه...

 

نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | یک شنبه 26 آذر 1391 |

 

 

مردها مثل چراغ راهنمایی هستند هر چقدر هم با آنها حرف بزنی باز هم مرتب رنگ عوض می کنند.

- مردها مثل الکل هستند دیر بجنبی همه شان می پرند.

- مردها مثل عینک دودی هستند با هر دو دنیا را تیره و تار می بینی.

- مردها مثل توپ هستند تا لگدشان نزنی تکون نمی خورند.

- مردها مثل بچه ها هستند تا وقتی که ساکتند خوبند


 

برچسب‌ها: مطالب اموزشی
نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | جمعه 24 آذر 1391 |

 

 

چه سخته فراموش کردن



چه سخته کسی که دوستش


                                      داری در کنارت نباشه 


چه سخته به امید کسی باشی


که باهاش آینده ای نداری

چه سخته اون کسی که بهش دل بستی


تا اخرش پیشت نباشه


چه سخته اون که میگه گل منی عمر منی


یه روز ات جدا بشه


چقد سخته بخاطر 1نفر تمام


کسایی رو که تو زندگیته خط بزنی


بعدش بفهمی خودت تو لیستی


هستی که اون بخاطر یکی دیگه

                                                       خطتت زده...؟

 


 

 

 

 


 


برچسب‌ها: مطالب+18
نویسنده: محسن | موضوع: <-CategoryName-> | چهار شنبه 22 آذر 1391 |

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.
ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.
ای کاش احساسم درختی بود
، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.
ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.
ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.
ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد

برچسب‌ها: مطالب آموزنده
آخرین مطالب پست شده
√ افسانـــ ـه
√ نفرین
√ شکارچی
√ فقط محض خنده
√ لیست جدید ممنوع​ التصویر​ شده های ایران! (فقط بخند)
√ 14 روش کارامد برای خوشمزه کردن غذا!!!!
√ دکتر ناشی
√ عشق واقعی
√ سادگـــــــــــی...
√ چند نکته ی مهم
√ خدا وجود نداره!؟!!
√ پ ن پ های باحال تصویری
√ پیرمرد زبل!!!!!!!!!
√ چرا نباید به یک رستوران 5 ستاره رفت؟
√ به راستی راز دوستی در چیست ؟
√ داستانک زیبا و آموزنده شهسوار
√ داستانک زیبا و آموزنده از کوروش کبیر
√ من باور دارم …
√ به سلامتی همه پدرها
√ چکیده ای از کتاب این کارو نکن این کاروبکن